چکیده:
جنگ بین خصلت های اهورایی و اهریمنی و دو بنی بودن قهرمانان خیر و شر در داستانهای مختلف شاهنامه همواره مورد نظر پژوهندگان بودهاست. اما آنچه مایۀ شگفتی است این است که اینبار این دوگانگی بیشتر در سوابق و گفتار و کردار یک قهرمان تجلی یافته است، بطوریکه نمیشود او را اهورایی مطلق نامید و نه او را اهریمنی و دوزخی و بدرگ مطلق قلمداد کرد بلکه نوعی کشاکش و ستیز در گفتار و کردار یک پرسوناژ به نام اسفندیار در این داستان به چشم میخورد. در این جستار طولی سعی وافر پژوهنده با روش توصیفی و تحلیلی و تفسیری و کتابخانهای بر آن بوده است که آیا او سمبل راستی و اهورایی است؟ یا او نماد اهریمنی است؟ در هیچ کدام از این مواضع نمیشود به ضرس قاطع نظر داد این داستان به سبک رآلیستی از یک واقعهی تاریخی حماسی قبل از تاریخ نوشته شده است که قهرمان آن به طور ناآگاهانهای در یک تلقی غلط به دین باوری زمانۀ خود دال بر پیرو راستین پیامبر (زرتشت) بودن پدرش گشتاسب دچار و گرفتار شده است در نتیجه درخواستهای چند لایة رستم با او حاصلی مطلوب در برقراری صلح ندارند بجز جنگ نا خواسته و این موضع اسفندیار تا اواخر داستان دال بر اصرار بر صلح رستم و ابرام بر جنگ اسفندیار تا برقراری جنگ ادامه دارد. ویژگیهای اسفندیار هم در سیاهه نمودن کارهایی که کرده است و در رجز خوانیها خود او به آنها اشاره میکند که آن اعمال در طول داستان توسط پشوتن و سیمرغ و زال و رستم هم تأیید میشوند. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی – تحلیلی است.
Scholars have ever considered the war between existential and demonical (Ahuraian and Ahrimani) traits and the duality of good and evil of heroes in different stories of Shahnameh. Prominently, this duality is more manifested in the records, words, and deeds of a hero, so he can neither be called an absolute existential (Ahuraian) nor can be considered as a demon, an infernal, and an absolute outcast. Rather, there is a kind of internal conflict in definitions, words, and deeds of a character named Esfandiar. In the current longitudinal research, the researcher has made great efforts using descriptive, analytical, interpretive and library methods to explore whether he is a true Symbols? or is he a demonic symbol? In none of these positions, it cannot be decisively advised. This story, of a prehistoric historical event, was written in a realistic style, where the heroes are unknowingly caught in the misconception of the religion of their time, indicating the father was a prophet. As a result, Rustam's multi-layered demands do not succeed, except for an unintended war. This position continues until the end of the story. Indeed, the existential characteristics of Esfandiar in black-outing his actions and boasting indicate that those deeds are confirmed by Pashtun, Simorgh, Rostam, and Zal throughout the story.
خلاصه ماشینی:
دراين جستارطوليسعيوافرپژوهنده باروش توصيفيوتحليليوتفسيريوکتابخانه اي برآن بوده است که آيااوسمبل راستيواهورايي است ؟يااونماداهريمنياست ؟ درهيچ کدام ازاين مواضع نميشودبه ضرس قاطع نظرداداين داستان به سبک رآليستيازيک واقعه ي تاريخيحماسيقبل ازتاريخ نوشته شده است که قهرمان آن به طورناآگاهانه اي دريک تلقيغلط به دين باوريزمانۀخوددال برپيروراستين پيامبر(زرتشت )بودن پدرش گشتاسب دچارو گرفتارشده است درنتيجه درخواست هاي چندلايۀرستم بااوحاصليمطلوب دربرقراريصلح ندارندبجزجنگ ناخواسته واين موضع اسفنديارتااواخرداستان دال براصراربرصلح رستم و ابرام برجنگ اسفنديارتابرقراري جنگ ادامه دارد.
بدوگفت سيمرغ شاهاچه بود که آمدازاين سان نيازت بدود چنين گفت که اين بدبدشمن رساد که برمن رسيدازبدبدنژاد بيامدبدين کشوراسفنديار نکوبدهميجزدرکارزار نجويدهميکشوروتاج وتخت بروبارخواهدهميبادرخت (همان :١٢٥٢/١٢٤٦/٢٩٥) سيمرغ هم به رستم توصيه ميکندبااونه جنگدوپرده ازرازتوانايياستثنايياسفنديار برميداردميگويداورويين تن است وکوتاه آمدن درمقابل اوعيب وکسرشانينيست و جنگ بااوناستوده وناميمون است .
منظورش استفاده ازچاره گريهست که به توصيۀ سيمرغ صورت بسته است (البته اين گونه وصف آن هم ازايشان جايتأمل دارد).
Existential and Demonical Twilight of Esfandiar The Story Analysis of Rostam and Esfandiar in Ferdowsi's Shahnameh Mohammad Reza Keyvanfar1, Dr. Parvaneh Adelzadeh2, Dr. Kamran 3 Pashaei Fakhri Abstract Scholars have ever considered the war between existential and demonical (Ahuraian and Ahrimani) traits and the duality of good and evil of heroes in different stories of Shahnameh.