چکیده:
شهرها نشانۀ فرهنگ و مدنیت شهروندان آنها هستند و در پیدایش سازه های صنعتی و فرهنگی نقش بسزایی دارند. بزرگان را می پرورند و مورد تکریم بزرگان قرار می گیرند. مولانا جلال الدین در آثار خود؛ کلیات شمس و مثنوی معنوی از شهرها و سازه های شهری نام میبرد اما هیچکدام به اندازۀ مکّۀ مکرّمه به دلیل وجود کعبۀ معظّمۀ و شهر تبریز به جهت شمس تبریزی در ذهن و زبان او اثر نگذاشته است. مولانا به جهت شیفتگی و عشق سوزان به شمس، از زمانی که جذب او شده است، تخلصش از خاموشی به روشنی شمس می گراید. از این هنگام است که تبریز در درون او برتر از کعبه و برتر از عالم ناسوت و لاهوت می شود، گویی او میبیند که عرشیان به خاک تبریز سجود می برند انگار او شنیده که تبریز بلی گوی اَلَستُ بِرَبِکُم حق تعالی بوده است. این شهر زیبای سده هفتم که پایتخت غازان خان تیموری بود را برتر از بهشت می انگارد و کعبۀ اسلام نه بلکه کعبۀ هر دو جهان می شمارد و شمس را رکن یمانی آن می نامد. در خاک تبریز عجایب ها می بیند و از مسافران آن شهر می خواهد که به عنوان تحفه مقداری خاک تبریز برای او بیاورند تا سرانجام در خاک تبریز مدفون شود. در این گفتار نویسندگان کوشیده اند به روش توصیفی – تحلیلی به تحلیل جلوه های تبریز در شعر مولانا بپردازند و دلیل برتری تبریز را در ذهن و زبان مولانا جویا گردند.
Whatever the spiritual planet is, by the way On the ground, the secret of Tabriz's Jabin Abstract Cities represent the culture and civilization of their citizens and play a major role in the emergence of industrial and cultural structures. They worship the elders and are honored by the elders. Molana Jalaluddin mentions cities and urban structures in his works, General Shams and Mathnavi, but none has as much influence on Shams Tabrizi as Shabi and Tabriz because of Shams Tabrizi. Molana has been attracted to Shams since she was attracted to him, Its summing up of blackness clearly shames. Since then, Tabriz has become superior to the Kaaba and the Nassut and Lahout world within him, as if he sees the Tabriz raiding the Tabriz soil as if he had heard that Tabriz was the eloquence of Berkeley. The beautiful city of the 7th century, which was the capital of Ghazan Khan Timurid, is considered superior to Paradise, not the Ka'bah of Islam but the Ka'bah of both worlds, and Shams calls it the Yemeni pillar. He finds wonders in the Tabriz soil and asks travelers to bring him some Tabriz soil as a refuge so that he will eventually be buried in the Tabriz soil. In this article, the authors have tried to analyze the effects of Tabriz in Rumi's poetry by descriptive-analytical method and to find the reason for Tabriz's superiority in Rumi's mind and language.
خلاصه ماشینی:
مولاناجلال الدين در آثارخود؛کليات شمس ومثنويمعنويازشهرهاوسازه هايشهرينام ميبرداماهيچکدام به اندازةمکۀمکرمه به دليل وجودکعبۀمعظمۀوشهرتبريزبه جهت شمس تبريزيدرذهن وزبان اواثرنگذاشته است .
ازاين هنگام است که تبريزدردرون او برترازکعبه وبرترازعالم ناسوت ولاهوت ميشود،گويياوميبيندکه عرشيان به خاکتبريز سجودميبرندانگاراوشنيده که تبريزبليگويالست بربکم حق تعاليبوده است .
مينورسکيپژوهشگرروسيمينويسد:نام تبريزبرگرفته ازکتيبۀسارگن دوم است که در٧١٤سال پيش ازميلادوارد(بارسوا)شده پس اط گذشتن از(اوشکايا)اسکوي کنونيقلعۀ(تاروي)راتصرف کرده وبه احتمال زياددرآن تاريخ تبريزکنونيهمان يک قلعه بوده است .
ک:سجادي،١٣٧٥:٣٩) مورخان ارمنيگفته اند:پيش ازاسلام اين قلعه (وريز)نام داشته که خسروآرشاکيحکمران ارمنستان آن رابناکرده است .
ديگرديوان کبيرمعروف به غزليات شمس تبريزياست که حدود٥٠هزاربيت داردو به پيوست رباعيات مولاناتوسط استادبديع الزمان فروزانفردرسال ١٣٤٥شمسيتصحيح و چاپ شده است .
ک:همان ،ج ١:٨٥) سارباناباربگشازاشتران شهرتبريزست وکويگلستان فرفردوسيست اين پاليزرا شعشعۀعرشيست اين تبريزرا (مولانا،١٣٦٣،ج ٣:٤٥٠) بحث تبريز از منظر مولانا جلال الدين محمد بلخي جامعۀشهريهماره به فرهنگ نيک پاميگيردوبه سامان وآسايش ميرسد.
ک،١٣٥٨:١٥٣)درتعريف فرهنگ ديدگاه هاي مختلفيارائه شده است ،رويهم رفته ميتوان گفت :گروه درهم تنيده ايازدانش ها،باورها، انديشه ،هنرها،پديده هايصنعتي،سازه ها،رفتارهاي،نهادينه شده درمردم وآيين مندي،شهري واجتماعياست که مردم يک کشورياجامعه به آن عمل ميکنند.
مولاناازمترادف بودن نام شمس با خورشيدوخورآسان که به معني:برآمدن وطلوع خورشيدبه زبان پهلوياست .
نتيجه حاصل اين گفتارآنکه تبريزپيش ازسدةهفتم که غازان خان آن رابه پايتختيبرگزيد عظمت دورةمولانارانداشته است .
- افلاکي،شمس الدين احمد(١٣٧٥)مناقب العارفين ،به کوشش تحسين يازيچي،ج ١، چاپ سوم ،تهران :انتشارات دنيايکتاب .
- دمشقي،شمس الدين محمد(١٣٨٢)نخبه الدهر في عجايب البر و البحر،ترجمه حميد طبيبيان ،چاپ اول ،تهران :انتشارات اساطير.