چکیده:
روایاتی در منابع حدیثی فریقین در رابطه با تقسیم قرآن کریم، به چهار بخش و مقایسه هر یک از این بخشها با یکی از کتب آسمانی پیشین، نقل شده است. این روایات، دارای طرق متعددی بوده و با الفاظ گوناگونی نقل شدهاند. این امر منجر به استنباطهایی از جمله تشابه محتوایی و موضوعی سورههای نامبرده با کتب آسمانی مذکور در این روایات شده است، اما وضعیت سندی و نیز محتوایی هر یک از این روایات به تنهایی و در مقایسه با یکدیگر از چه اعتباری برخوردار است؟ برداشتهای صورت گرفته از این روایات تا چه اندازه، صحیح و قابل قبول است؟ این تحقیق که به روش «توصیفی - تحلیلی» و به صورت «کتابخانهای» انجام گرفته است، درصدد پاسخ به پرسشهای بالاست و بر آن است تا مشخص کند که روایات مورد بحث، هر یک به تنهایی از نظر محتوایی قابل دفاع نبوده و در مقایسه با یکدیگر، متعارض هستند. این روایات، ضمن اینکه از حیث سند، عموما ضعیف هستند، برداشتهای موجود از آنها نیز صحیح نمیباشد.
Narratives are stated in two Hadith references (Fariqain) which are about
Quran division to 4 parts, and comparison of each part with one former
divine book.
These narratives have various ways and narrated by different words. This
subject, result in some understandings such as thematic similarity of these
chapters with those divine books.
But what is the validity of the document state of these narratives,
individually or in compared with each other?
Are accomplished understanding of these narratives correct or acceptable?
Here, we answer to these by analytic-descriptive method by using library.
So we define: these narratives are not tenable individually, and are opposite
to each other.
They are not only weak in document aspect totally, but also have incorrect
understanding from.
خلاصه ماشینی:
سعیدبن بشیر (ابوعبدالرحمان ازدی) نیز دارای «سوءحافظه» (بخاری، ۱۳۹۶ق، ص۴۹) و «فاحش الخطاء» بوده (ابنحبان، ۱۳۹۶ق، ج۱، ص۳۱۹) و از قتاده «احادیث منکری» روایت کرده است (ابنابیحاتم، ۱۲۷۱ق، ج۴، ص۷)؛ اگرچه برخی وی را جزو «ثقات» آوردهاند (ابنشاهین، ۱۴۰۴ق، ص۹۷)، اما بیشتر رجالیون، وی را جزو «ضعفا» ذکر کردهاند (ابنمعین، ۱۳۹۹ق، ج۴، ص۹۴ و همو، بیتا، ص50 و نسایی، ۱۳۹۶ق، ص۵۲ و عقیلی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۰۰).
این سند نیز با وجود چهار راوی از لیث بن ابیسلیم تا آخر سند، با طریق قبلی مشترک بوده و صحت آن به دلیل اختلاف نظر پیرامون توثیق یا تضعیف لیثبن ابیسلیم، دچار شک و تردید است.
این سند، در چهار راوی - از سعیدبن بشیر به بعد - با طریق اول همین روایت مشترک است و در آن علاوه بر سعیدبن بشیر، عمروبن ابیسلمه (ابوحفص تنیسی) نیز را اگرچه برخی جزو ثقات ذکر کردهاند (ابنحبان، ۱۳۹۳ق، ج۸، ص۴۸۲)، اما برخی دیگر وی را تضعیف کردهاند (عقیلی، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۲۷۲ و ذهبی، ۱۳۸۷ق، ص۳۰۳) و نیز گفته شده به حدیثش، احتجاج نمیشود (ابنابیحاتم، ۱۲۷۱ق، ص۲۳۶).
باید توجه کرد که در کتاب الکافی، روایت سعدالاسکاف از پیامبر9، بدون واسطه نقل شده است (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۰۱) که ظاهراً مرسل است، اما گفته شده که اصل روایت از امام باقر7 است؛ چرا که سعدالاسکاف از معاصران و اصحاب خاص امام باقر7 بوده و نمیتوانسته از پیامبر9 نقل حدیث کرده باشد (احمدی و دیگران، ۱۳۹۵، ص۲۶ -۵۱)؛ همچنان که عیاشی در سندی که ارائه میدهد، به نام امام باقر7 اشاره میکند (عياشى، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۲۵).