چکیده:
مهمترین وجه اعجاز قرآن، اعجاز بیانی و اعجاز در نظم قرآن است؛ اما گسستگی ظاهری میان موضوعات مطرح در آیات قرآن، شبهه عدم انسجام قرآن را موجب شده و تلاش قرآنپژوهان را در پاسخگویی به این شبهه برانگیخته است؛ نظریههای مطرح در تفسیر ساختاری قرآن، حاصل برخی از اینگونه تلاشهاست. یکی از این نظریهها، نظریه «نظم متقارن» و «بلاغت سامی» است که با روش «تحلیل بلاغی» به صورتبندی آیات قرآن، در قالب یک نظم خاص بلاغی میپردازد تا خوانشی جدید که در آن انسجام لفظی در کنار انسجام محتوایی مورد توجه قرارگرفته است، ارائه دهد. سوره انسان، علاوه بر آنکه شامل موضوعات متنوع و بهظاهر غیر منسجم است و محتوای چالشبرانگیز نزد شیعیان و اهل تسنن دارد، دارای نشانههای لفظی واضحی است که میتوان نظریه کویپرس را بر آن تطبیق داد. پژوهش حاضر، با روش مقطعبندی آیات، مطابق نظر کویپرس و فهم معانی هر مقطع و مقایسه آن با سایر مقاطع، هدف کلی سوره را کشف و نتایج تفسیری جدیدی را ارائه میکند؛ تاکید بر تفاوت عبادالله و ابرار و تبیین ارتباط وثیق میان بخشهای انتهایی سوره با بخشهای قبل؛ از جملۀ این نتایج است.
The most important aspect of the miracle of the Qur'an is the expressive
miracle and the miracle in the order of the Qur'an; However, the apparent
disconnect between the issues raised in the verses of the Qur'an has raised
the suspicion of the incoherence of the Qur'an and has aroused the efforts of
the Qur'an-researchers to answer this doubt; Theories in the structural
interpretation of the Qur'an are the result of some such efforts. One of these
theories is the theory of "symmetrical order" and "Semitic rhetoric", which
uses the method of "rhetorical analysis" to formulate the verses of the Qur'an
in the form of a special rhetorical order to a new reading in which verbal
coherence along with coherence. Content is considered, offer. In addition to
containing a variety of seemingly incoherent topics, as well as challenging
content for Shiites and Sunnis, Surah Al-Insan has clear verbal cues that can
be applied to Kuiper theory. Dad. The present study, with the method of
segmenting the verses according to Kuipers and understanding the meanings
of each passage and comparing it with other passages, discovers the general
purpose of the surah and presents new interpretive results; Emphasizing the
difference between Ibadullah and Abrar and explaining the close connection
between the last sections of the surah and the previous sections; Among
these results.
خلاصه ماشینی:
یکی از نظریههای مطرح در تفسیر ساختاری قرآن، نظریه «نظم متقارن» و «بلاغت سامی» (Semitic rhetoric) است؛ میشل کویپرس، مبدع این نظریه، با نگاهی کلینگر به متون فاخر در زیانهای سامی و بهرهگیری از برخی نظریات ادبی جدید و شیوههای به کاررفته در تفسیر کتاب مقدس به تحلیل ساختاری بخش مبسوطی از متن قرآن پرداخته و خوانشی جدید ارائه کرده که در آن انسجام لفظی در کنار انسجام محتوایی مورد توجه قرارگرفته است؛ او معتقد است این نوع بلاغت، کلیدی برای کشف نظم قرآن کریم است (کویپرس، ۲۰۱۱م، ص۲۴).
خوانش مقطع اول چون (به تصویر صفحه رجوع شود) در این واحد متنی، بعد از بیان خلقت انسان و ابتلا و هدایت او، بیان میشود که انسان یا راهِ کفر را برمیگزیند یا راهِ شکر را و مختصراً به نتیجه اختیارِ هر گروه نیز اشاره میشود؛ خداوند برای کافران، عذاب سختی مهیا کرده، اما شاکران را سیراب از چشمههای بهشتی میکند.
برخی پژوهشگران قرآنی، بخش اول سوره را تا آیه چهارم گرفتهاند و دو آیه بعد را ازآنجاکه مربوط به شاکران است و آیات بعدی نیز نعیم شاکران را بیان میکند، تا آیه ۲۲ در یک بخش میدانند (نساج و اسماعیلی زاده، ۱۳۹۰، ص۴۴)، اما میتوان این سؤال را پرسید که در بخش اول که انسانها به شاکر و کافر تقسیمشدهاند، چرا فقط جزای کافران بیانشده است؟ آیا بهتر نیست اگر بنای بخشبندی محتوا است، سه آیه اول را در یک بخش و تک آیه بعد را جدا و آیات ۵ تا ۲۲ را جداگانه در یک بخش قرار داد؟ تا در این صورت منطق تقسیمبندی بر اساس محتوا رعایت شده باشد؟ این نشانه لفظی که با آن مقطع اول تمامشده است، میتواند ناظر به یک نکته باشد که در همان بخش اول به جزای کافران و شاکران، هر دو، اشارهای شده و سپس مفصّل به جزای شاکران پرداختهشده است.