چکیده:
رستم پیش از شاهنامۀ فردوسی در فرهنگ ایرانی شخصیت شناختهشدهای بوده است، اما در ادبیات رسمی مزدیسنی و منابع پهلوی عصر ساسانی یا اوایل دورة اسلامی حضوری کمرنگ داشته و برپایة شواهد موجود، در فرهنگ مذهبی زرتشتیان نقش منفی نیز داشته است. با توجه به نقش سیاسی-مذهبی داستان رستم و اسفندیار در فرهنگ زرتشتی عصر ساسانی، این داستان و مجازات رستم در پایان این داستان، نقش مهمی در تخطئة شخصیت وی داشته است. با وجود این، چرا فردوسی او را در جایگاه شخصیت اصلی اثرش قرار داده و همچنین دلیل توفیق این انتخاب در طول تاریخ چه بوده است؟ این جستار بدین پرسش پاسخ میدهد و با بررسی اسناد موجود، نشان میدهد انتخاب رستم در مقام شخصیت بنیادین شاهنامه نه با فردوسی که با سامانیان، بهطور اعم، و ابومنصور عبدالرزاق، بهطور اخص، آغاز شده است که در انتساب به تاریخ ساسانی، برای خود بیشتر هویتی پارتی (پهلوانی) قائل بودند و تشبّه جستن به رستم، بهرام چوبینه و دودمان گودرز در این راستا بوده، شواهدی از تقابل رزمسالاران را نشان میدهد. لیکن فردوسی در مسیر تکمیل شاهنامه و با افزودن داستانهای کمتر شناختهشدة منسوب به رستم، رویکرد به وی را در مقام شخصیت بنیادین تاریخ ملی ایران توسعه داده است. نداشتن ظرفیت سیاسی پهلوانان برای کسب فرّ کیانی، در شخصیتپردازی رستم در شاهنامه او را در عین تاجبخشی نسبت به تاج بیمیل جلوه داده است. این نکته، در کنار رشد تصوف و رونق فرهنگ فتوت و عیّاری و در نهایت گسترش تشیع، عوامل دیگری بوده که رستم را تبدیل به مهمترین مظهر قدرت و آزادگی در فرهنگ ایرانی و نماد فتوت و کمال انسانی کرده است.
خلاصه ماشینی:
رستم: تاجبخشِ تاجگریز )نگاهی به دلایل انتخاب و موفقیت فردوسی در شخصیتپردازی قهرمان اصلی شاهنامه) دکتر فرزاد قائمی استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد چکیده رستم پیش از شاهنامۀ فردوسی در فرهنگ ایرانی شخصیت شناختهشدهای بوده است، اما در ادبیات رسمی مزدیسنی و منابع پهلوی عصر ساسانی یا اوایل دورة اسلامی حضوری کمرنگ داشته و برپایة شواهد موجود، در فرهنگ مذهبی زرتشتیان نقش منفی نیز داشته است.
با وجود این، چرا فردوسی او را در جایگاه شخصیت اصلی اثرش قرار داده و همچنین دلیل توفیق این انتخاب در طول تاریخ چه بوده است؟ این جستار بدین پرسش پاسخ میدهد و با بررسی اسناد موجود، نشان میدهد انتخاب رستم در مقام شخصیت بنیادین شاهنامه نه با فردوسی که با سامانیان، بهطور اعم، و ابومنصور عبدالرزاق، بهطور اخص، آغاز شده است که در انتساب به تاریخ ساسانی، برای خود بیشتر هویتی پارتی (پهلوانی) قائل بودند و تشبّه جستن به رستم، بهرام چوبینه و دودمان گودرز در این راستا بوده، شواهدی از تقابل رزمسالاران را نشان میدهد.
با این اوصاف در این جستار به سه پرسش ذیل پاسخ خواهیم داد: چرا فردوسی رستم را در مقام شخصیت بنیادین اثر خود انتخاب کرد و نقش او را در تاریخ ملی ایران توسعه داد؟ آیا رویکرد به رستم و برجستهکردن او در قیاس با غیبتش در ادبیات پهلوی، با فردوسی شروع شده بود، یا در منابعش نیز سابقه داشته است؟ بالاخره در شخصیتپردازی رستم در شاهنامه، دلایل اصلی موفقیت فردوسی چه بوده است؟ یکی از مهمترین دلایل حضور کمرنگ یا حضورنداشتن رستم در متون زرتشتی و منابع اسلامی تاریخی منبعث از این متون این است که در غالب منابع کهن، سرنوشت رستم این بوده که در پادافره کشتن اسفندیار، به دست جانشین او، بهمن، کشته شود (ر.