چکیده:
کنایه بهعنوان یک عنصر ادبی، دو معنای ظاهری و باطنی را به ذهن متبادر میکند و درک خواننده را در تعلیق میگذارد و دریافت او را به تعویق میاندازد. از منظر زیباشناسی نیز چون تصویرساز است، زیبایی هنری میآفریند؛ ازاینرو، کنایه در ادبیات جایگاه خاصی دارد و شاعران برای جلوگیری از بیان صریح و مستقیم از آن بهرههای فراوانی بردهاند و مقصود و مافیالضمیر خود را در قالب این شیوة بیانی مطرح کردهاند. ارتباطات غیرکلامی و زبان بدن نیز یکی از مظاهر زبان عادی و روزمره است که عنصری یاریگر تلقی میشود؛ بدینمعنی که میتوان رفتار غیرکلامی را در کنار ارتباط کلامی بهکار گرفت و به کمک آن، مقصود خود را بهتر، دقیقتر و گاهی مؤثرتر به مخاطب منتقل کرد. یکی از دلایل تاثیرگذاری شگرف کنایه در کلام، ارتباط تنگاتنگ آن با رفتارهای غیرکلامی و پیوند معنایی و بستگی مفهومیِ این دو مقوله با یکدیگر است. نگارندگان در جستار حاضر با روش توصیفیـتحلیلی و بر اساس شاهنامۀ فردوسی به بررسی کنایههای برگرفته از مفهوم رفتارهای غیرکلامی پرداخته و به این نتیجه رسیدهاند که بخش عظیمی از کنایهها، از مفهوم رفتارهای غیرکلامی اقتباس شده و میان این دو مقوله، مناسبات معناییِ درکپذیری وجود دارد و درک ارتباط معنایی این دو مقولۀ ادبی و زبانی، منجر به کشف ارتباط ظریفی میان زبان ادبی و زبان عادی میشود. رفتارهای حرکتی، حالات چهره، محیط و ظاهر فیزیکی به ترتیب پربسامدترین رفتارهایی هستند که کنایههای شاهنامه از آنها دریافت شده است
Irony, as a literary element, brings to mind two external and internal meanings and leaves the reader'sIrony, as a literary element, brings to mind two external and internal meanings and leaves the reader's understanding in suspense and postpones his reception. From the point of view of aesthetics, because it creates images, it creates artistic beauty; Therefore, irony has a special place in literature, and poets have taken advantage of it in order to avoid direct and explicit expression, and they have presented their intention and objectivity in the form of this expression. Non-verbal communication and body language is also one of the manifestations of normal and everyday language, which is considered a helpful element; This means that non-verbal behavior can be used along with verbal communication, and with its help, one can convey one's intention to the audience better, more accurately and sometimes more effectively.Various reasons can be listed for the great influence of irony in words, one of which is the close connection of irony with non-verbal behaviors and the semantic connection and conceptual dependence of these two categories. In the present essay, the author investigated the ironies derived from the concept of non-verbal behaviors with a descriptive-analytical method and a case study of Ferdowsi's Shahnameh and came to the conclusion that a large part of the ironies was adapted from the concept of non-verbal behaviors and there are comprehensible semantic relationships between these two categories and understanding the semantic relationship between these two categories of literature and language leads to the discovery of a subtle relationship between literary language and ordinary language. Movement behaviors, facial behaviors, environment and physical appearance are respectively the most frequent behaviors from which allusions in the Shahnameh have been received.
خلاصه ماشینی:
مقدمه کنايه ازجملۀ صور خيالي است که از گذشته تا امروز کاربرد بسيار وسيعي در متون ادبي و زبان روزمره داشته است و شعرا و نويسندگان و حتي خطيبان در آثار ادبي و خطابه هاي خود به منظور تقويت جنبه هاي بلاغي کلام و تأثير بيشتر سخن بر مخاطب ، از آن استفاده هاي گوناگوني کرده اند؛ به همين دليل ، کنايه در حوزٔە علوم ادبي و بلاغي جايگاه درخوري يافته و کشف و شناخت کنايه ها و معرفي ابعاد مختلف آن ، همواره يکي از دغدغه هاي اصحاب بلاغت و پژوهشگران بوده است ؛ زيرا کنايه با راز و رمزهايي زباني و بلاغي درآميخته است که کشف اين راز و رمزها به التذاذ ادبي خواننده ميانجامد.
شايان ذکر است تفاوت جستار پيش رو با مقالۀ مذکور در اين است که نگارندگان آن مقاله ، از تأثير کنايه ها بر ارتباطات غيرکلامي سخن گفته و بر اين اعتقادند که اين کنايه ها هستند که بر ارتباطات غيرکلامي تأثير معنايي و مفهومي دارند؛ اما مقالۀ حاضر بر اين نکته تأکيد دارد که بسياري از کنايه ها، معنا و مفهوم خود را از ارتباطات غيرکلامي و زبان بدن اقتباس کرده اند و اين ، به دليل تقدم زماني و نيز گسترٔە کاربردي وسيع تر زبان بدن ، نسبت به زبان ادبي است ؛ يعني انسان در بدو خلقت و پيش از شکل گيري ادبيات و متون ادبي، با زبان بدن سروکار داشته و از آن براي برقراري ارتباط بهره برده و براي آن معاني و مفاهيم خاصي را قائل بوده است .
کنايه ها يکي از عناصر ادبي محسوب ميشوند که از بار معنايي رفتارهاي غيرکلامي اقتباس هاي گسترده اي داشته اند؛ به طوري که بر اساس شواهد اين جستار، ميتوان مدعي شد معناي بسياري از کنايه هاي ادب فارسي، از مفاهيمي گرفته شده اند که در پس ارتباطات غيرکلامي وجود دارند.