چکیده:
عالیه عطایی نویسنده ایرانی- افغانی همروزگار ما در مجموعهداستان «چشم سگ» مسائل و مشکلات مهاجران افغانی ساکن در ایران را دستمایه داستانپردازی قرار داده است. مهاجرانی که بیشتر آنها به دلیل ملیت خود از سوی ساکنان سرزمین میزبان دچار داغخوردگی شدهاند و این امر تاثیر چشمگیری بر رفتار و تعاملات اجتماعی آنان نهاده است.. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی در پی بررسی و تشریح رفتار شخصیتهای داستانهای این مجموعه براساس اصول اندیشه گافمن بویژه در چهارچوب اندیشه داغ ننگ ملیتی است. نتایج نشان میدهد که رفتارها و تعاملات اجتماعی شخصیتها در داستانهای «شبیه گالیله»، «پسخانه»، «ختم عمه هما» و «فیل بلخی» تحت تاثیر داغ ننگ ملیتی و در داستان «سی کیلومتر» تحت تاثیر داغ ننگ جسمانی است؛ موضوعی که باعث شده است این شخصیتها در مسیر بازیابی هویتهای ضایعشدهشان دچار حالات غیرمتعادل روانی و کنشهای غیرعقلانی شوند.
Goffman, a famous sociologist, believed that members of human societies interact to provide a perfect picture of themselves. He uses terms related to theatrical literature, such as stage, behind the scenes, performance, etc., in describing his ideas, and believes that if there is a gap between the actual and potential social identity of the person, he will suffer from burnout. Goffman divides stigma into physical, personality, and ethnicity or nationality. Among these, the third type of stigma has a special efficiency in rooting out and explaining the behavior of immigrants. Ataei, has used the issues and problems of Afghan immigrants living in Iran as the subject of her storytelling in the collection "Dogchr('39')s Eye". Immigrants, most of whom have been harassed by the inhabitants of the host country because of their nationality, and this has had a significant impact on their behavior and social interactions. The present study seeks to investigate and describe the behavior of the characters in the stories of this series based on the principles of Goffmanchr('39')s thought, especially in the context of the national stigma. The results show that the behaviors and social interactions of the characters in the stories "Like Galileo", "Backyard", "Death of aunt Homa" and "Balkhi elephant" are affected by the heat of national stigma and in the story "Thirty Kilometers" are affected by the heat of physical stigma. The issue that has caused these characters to suffer from unbalanced mental states and irrational actions in the process of recovering their lost identities.
خلاصه ماشینی:
از ميان هفت داستان اين مجموعه ، داستانهاي «شبيه گاليله »، «پسخانه » «ختم عمه هما» و «فيل بلخي» به شکل ضمني و داستان «سي کيلومتر» به عنوان مضمون اصلي، موضوع داغ ننگ را مورد توجه قرار داده است ؛ مسئله اي که نشان ميدهد نويسنده آشکارا به اين مفهوم توجه کرده است و شايد اصليترين عامل دغدغه هاي رفتاري و رواني افغانهاي مهاجر ساکن در ايران را همين موضوع داغ خوردگي ميداند.
او که ميداند يکي از شروط اصلي تحصيل در رشتۀ تئاتر داشتن حس شنوايي سالم است ، بعد از آشکارشدن رازش براي پسر همکلاسي به تکاپو ميافتد تا به گونه اي او را در فاش نکردن عيب و ادامۀ نمايش شنوا بودن همراهي کند و البته ياسر هم در اين مسير مضايقه اي نشان نميدهد؛ مسئله اي که با مفهوم گروهه در ديدگاه هاي گافمن مطابقت دارد؛ به اين معنا که مرجان و ياسر، اولي به عنوان مجري کنش نمايشي و دومي به مثابۀ يکي از شاهدان اجراي نمايش ، گروهه اي را تشکيل ميدهند تا فرايند اجراي نمايش ناشنوا نبودن بدون هيچ خدشه و ايرادي پيش برود؛ مثلا در بخشي از داستان ، زماني که مرجان متوجه سؤالي که استاد از او پرسيده است نميشود و استاد براي شنيدن پاسخ اصرار ميورزد، ياسر با تظاهر به سرفه هاي مکرر، باعث به هم ريختن موقعيت و خلاصي مرجان از وضعيتي ميشود که در آن گرفتار آمده است : «ياسر سماوات آن قدر باهوش بود که يادش باشد شرط پذيرش در رشتۀ تئاتر دانشگاه تهران سلامت کامل جسمي است و من ضعف شنوايي داشتم ؛ ضعف شنوايي که پنهان کرده بودم و ياسر ميدانست » (همان : ٩٤).