چکیده:
دگرگونی، نعمت بزرگ و سنت ثابت الهی است که افزون بر آفریدگان، دانشهای بشری را نیز در بر می گیرد.اندک مطالعه در تاریخ گوناگون دانشهای بشری، وجود این دهش الهی را ثبات می کند، دهشی که نوسازی اندیشه و دانشهای بشری و پیشرفت شگرف آن را برای انسان، به ارمغان آورده است. در بزرگ کاروان گوناگون دانشهای بشری: عقلی، تجربی و نقلی، دانش فقه نیز، دستخوش دگرگونی ژرف و پیشرفت شگرف گردیده است. کاروان فقه شیعه، با کاروان سالاری امامان(ع)، از آغاز در مسیر دگرگونیهای بزرگ، به سوی تعالی رهسپار بوده است.کاروان فقه شیعه، با بهره گیری همیشه آن از سرچشمه های جوشان آموزه های امامان(ع) بر آن بوده تا به دگرگونیهای بزرگ و پیشرفت و تکامل همه سویه، دست یازد. در این نوشتار کوتاه، بر آنیم تا با شمردن موارد بسیار، نشان دهیم که در تاریخ رخشان فقه شیعه، شخصیت بزرگی چون محمد بن محمد بن نعمان المفید (م.413ق.) در سایه دست آویزی به آموزه های امامان(ع) دگردیسی ژرفی را در سه عرصه مهم پدید آورد: 1. مبانی فقهی 2. آرای فقهی 3. آموزش فقهی این نوشتار در بردارنده یک مقدمه و سه بخش است: 1. اثرگذاری شیخ مفید در دگردیسیهای مبانی فقهی. 2. اثرگذاری شیخ مفید در آرای فقهی. 3. اثرگذاری شیخ مفید در تاسیس و تشکیل کلاسهای تدریس فقه شیعه.
Change is a heaven tradition and specially change in human knowledge is a God- given gift.
Human sciece particularly logical، emperical and jurisprudence science are changing too.The paper tries to show the role of outstanding personalities who have done a great contribution to develop the so-called science. It also clarifies:
- The influence of Sheik Mofit in Jurisprudence.
- The influence of Sheik Mofit in Jurisprudence thoughts.
- The influence of Sheik Mofit in developing Thealogical School.
خلاصه ماشینی:
"ولکن روشن نیست فتوای آنان پاک بـودن چـنـیـن شیری بوده یا نجس بودن آن و یا نظر نداشته و یا داشته اظـهار نکرده اند; از این روی, نمی توان اطمینان پیدا کرد که روایات طـهـارت, به عنوان تقیه و برای هماهنگی با نظر فقهی حاکم و رایج روز صادر شده است.
) (همان/243, ح16) شـایـد مـراد شـیخ مفید, نفی وجوب از قضای روزهای پس از مرگ باشد که صـحـیـح اسـت و در خور پذیرش و برابر سیاق و لکن با روشنی این مساله دارد, نـیازی نبود که ایشان از آن سخن بگوید, مگر به قصد اشاره روشن به مفهوم جمله پیشین که در مجموع چنین می شود: (اگـر پیش از مرگ, عذری نداشت و روزه گرفت, روزهای پس از مرگ را ولی او باید قضا کند و اگر قبل از مرگ عذر داشت و روزه نگرفت, چه عذر وی غـیـر اختیاری باشد مانند: حیض و مرض و چه اختیاری, مانند سفر, قضای روزه های پس از مرگش بر ولی وی واجب نیست.
شش دیگر: همانند کردن روزه مورد بحث به نماز دارای وقت گسترده, درست نـیـست; زیرا وقت روزه تنگ است و بهتر بود همانند شود کسی که در اول حـقیقی وقت, شروع به نماز کرده و در بین نماز, چشم از جهان فرو بسته اسـت که از روی اطمینان باید گفت: قضای آن نماز بر ورثه واجب نیست و تـصور نمی رود که شیخ مفید, قضای آن نماز را بر ولی میت واجب بداند."