خلاصه ماشینی:
"گیریم که ثابت شد استالین ملایری است،یا افتخاری هم از شیراز گرفته شد و به تویسرکان داده شد و کرمانشاه هم در سایهء مجورت تویسرکان،منطقهء شاعری بزرگ شد،یا خدای نکرده بعد از 120 سال دیگر آمدند و پیکر نویسندهای جهانی را در یکی از گلزارهای کرمانشاه به خاک سپردند و این افتخار هم دل دل خاک زادگاهش جا گرفت،گام بعدی چیست؟تفاخر قومی؟ حافظ را جهان به شیراز متعلق میداند و شیرازیان بسیاری به او مباهات میکنند،اما از شما میپرسم کدام یک از عمدهترین تفسیرها و شرحها بر شعر،هنر و جادوی رازآلود سخن خواجه به قلم شیرازیان است؟یا حتی کدام یک از نسخههای تدوین و تصحیحشدهء معروف حافظ کار آنهاست؟آیا از حافظ روایتی سراغ دارید که شیرازیان به اعتبار پژوهشی خاص در شعر حافظ و کشف عناصر ناشناخته و تازهای از محیط فرهنگی شاعر در حافظشناسی جایگاه خاصی را از آن خود کرده باشند؟ خاورشناسان به کتیبهء بیستون«ملکهء کتیبههای جهان»لقب دادهاند.
خوب،شهری با ماجراهای فراوانی که حتی از پس تاریخ خود برنمیآید،چه نیازی به تفاخر دارد؟چه نیازی به بحث و جدل بر سر ارزشهایی دارد که ممکن است عدهای مدعی آنها باشند؟اگر این شهر در عرصهء نویسندگی، روزنامهنگاری و اندیشههای مشروطهخواهانه و آزادیخواهانه جزو شهرهای پیشگام به شمار میآید،آیا علتش جز آشنایی دیرین با جهان خارج و از راه مراودات گسترده است؟ بنده در محلهء چهارراه اجاق،در کوچهای پشت بازارچهای به دنیا آمدم که عطر نان برنجی داغ با روغن طبیعی که خاندان شکرریز میپختند،از سر تا ته آن حس میشد."