چکیده:
مسئله نفس یکی از مسائل مهم فلسفی است که از زمانهای قدیم مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته و درباره ماهیت و وجود آن در طول تاریخ تفکر بشری اظهار نظرهای گوناگونی ابراز شده است. ظاهرا ارسطو اولین فیلسوفی است که برای نخستین بار تعریف مشخص و روشنی از «نفس»ارائه داده است. در میان مشائیان مسلمان، ابوعلی سینا، بپیروی از ارسطو، نفس را کمال اول برای جسم طبیعی آلی تعریف کرده و با تجزیه و تحلیل مولفه ها، درصدد رفع کاستیهای نظر ارسطو برآمده است. او با تاثیر بینش و نگرش دینی بر تعریف ارسطویی و مجرد دانستن نفس از بدو خلقت تا حدودی بنظر افلاطون و دوگانه انگاشتن نفس و بدن نزدیک شده است. صدرالمتالهین اگرچه در ظاهر همانند ابن سینا، تعریف ارسطویی نفس را میپذیرد اما با توجه به اصول و مبانی حکمی حاکم بر حکمت متعالیه خویش و نگرش جامع و روی آورد میان رشته یی خود، ماهیت و حقیقت نفس را بگونه یی تعریف میکند که علاوه بر رفع ابهامها و اشکالهای حاکم بر تعریف مشائیان، منجر به بروز و ظهور نتایج و تفاوتهای اساسی دیگری در باب مسائل علم النفس شده است.
خلاصه ماشینی:
"41 3-بعقیدۀ ملا صدرا چون حکیمان مشاء«آلی»را بمعنای آلات و ابزار در نظر گرفتهاند بناچار نفس رامشترک لفظی میان نفوس ارضی و سماوی میدانند ولیاگر«آلی»بمعنای قوه باشد تعریف ارسطویی،جامعنفوس چهارگانه خواهد بود زیرا در اینصورت نفس برقوهیی اطلاق میگردد که در جسم طبیعی از طریق استخدامقوهیی دیگر،شأنیت انجام فعلی را پیدا میکند و نفوسسماوی نیز از آنجهت که دارای ادراک و برخوردار از قوۀحرکتند،مشمول این تعریف میشوند42 همچنین اگر«حیات»بمعنای مطلق احساس وحرکت و احساس بمعنای ادراک صور جزئی باشدشامل تمامی نفوس چهارگانه ارضی و سماوی خواهدبود و بدین ترتیب مشکل مشائیان حل میگردد.
از اینرو ویاثبات جوهر بودن مطلق نفس را بر اثبات تجرد نفسانسانی مقدم میدارد و در مبحث تجرد نفس انسانی نیزابتدا تجرد عمومی نفوس انسانی،یعنی تجرد نفسانسانی از بدن مادی را مورد بحث قرار میدهد و سپسبتجرد اختصاصی آن میپردازد،یعنی تجرد از عالم ماده ومثال و وصول بمرتبۀ عقل بالفعل که تنها در برخی ازانسانها حاصل میشود،بعقیدۀ ملا صدرا آنچه حکمایمشاء دربارۀ تجرد نفس بیان کردهاند درست است امادر واقع نگاه آنان متوجه مرتبۀ عقلی،یعنی آن مرتبۀمتصل به عالم قدس و رجوع به جهت وحدت است کهغائب از بدن و قوای بدنی است و حال آنکه نزد اربابذوق و شهود،حقیقت نفس صرف قوۀ عاقلۀ مباین بابدن و منزه از اجرام نیست بلکه بدن،سایۀ نور نفساست و هیچ استقلالی در وجود ندارد همانطور که هیچاستقلالی در حرکت ارادی ندارد."