چکیده:
دین مانوی در زمان ساسانیان، که در ایران حکومتی دینی برپا کرده بودند، گسترش یافت. اما بزرگان دین زردشتی، که حکومت پادشاهان ساسانی را نیز تحت تاثیر خود قرار داده بودند، با این دین سر به مخالفت برداشتند و سرانجام مانی را محاکمه و اعدام کردند و دینش را از ایران برانداختند. این مخالفت ها و ضدیت ها در پاره ای از متن های پهلوی و پازند، ازجمله متن پازند شکند گمانیک، کتیبه های کردیر و متن پهلوی دینکرد سوم بازتاب یافته است. در این مقاله ابتدا به معرفی این متن ها پرداخته شده، بخش هایی از آنها ذکر و از نظر محتوایی بررسی و با آموزه های مانوی مقایسه شده است.
Manichaean religion became popularised in a religious regime، which in fact was governed by Mubēdān –Zoroastrian priests. These priests disagreed with Mani and his teachings and at last killed him and destroyed his religion in Iran. These disagreements and antipathies with Mani and his teachings are reverberated in some Pahlavi texts: Dinkard and Šekand GumānikVizār. In this article Dinkard III،Kerdir's Inscriptions and a part of Pāzand Šekumd Gumānīkare studied in comparison with Manichaean texts and Manis teachings
خلاصه ماشینی:
"چگونه کیش مزدایی می توانست دینی را تحمل کند که دنیا را به طور کلی پدیـده ای اهریمنـی می دانست و آن را زندان روشنی به شمار می آورد؛ دینی که بر پایة زهد و ریاضت و ترک دنیـا استوار بود، روزه گرفتن را که در دین زردشتی اهریمنی بود، واجب می شمرد، تجـرد را تبلیـغ می کرد و نماد خانواده را سست می ساخت ، بی اعتنایی کامل به دنیـا و پیشـرفت هـای آن را در پیش می گرفت ، توانگران را وادار می کرد تا دارایی خویش را به بینوایان ببخشـایند، از خـوردن گوشت پرهیز کنند، اما گوشت مرده جانوران را بخورند، از هرگونه خشونت ، جنـگ و کشـتار بپرهیزند ـ که این را اصلا دین سیاسی ساسانی نمی توانست بپذیرد ـ دینی که حتی درو کـردن و کشت را ممنوع می دانست و ادامة زندگی را برای پیـروانش بـا یـک دسـت جامـه و صـدقه تجویز می کرد (در خصوص فرمان های گزیـدگان و نیوشـایان مـانوی غیـر از مـتن t و u در بـویس ، ١٩٧٥: ٥٤-٥٥ نیز نک .
» (زنر، ١٣٧٧: ٥٦) این دشمنی صریح و نیز ذکر نام مانویان در کتیبه های کردیر دقیقا در متون مانوی نیز بازتاب یافتـه است (از جمله متن n در بویس ، ١٩٧٥) زیرا موبدانی که زیر سایة شاهان ساسانی سرگرم ریشـه کنـی سایر ادیان و بسط و گسترش قدرت خویش در پس کیش زردشتی بودند و حتی به آنانی که از درون کیش و آئین خود (مزدکی ) سربرآورده بودند اجازة قد برافراشتن نمی دادند، نمی توانستند دینی را که از پایه و اساس با جهان بینی و آموزه های آنان در تضاد بود، بپذیرند."