چکیده:
در بررسی اساطیر اقوام و ملل مختلف می توان به یک عده اساطیر پایه باورمند بود. این اساطیر، نمونه و منشاء پیدایش اساطیر متاخرترند. معمولا خود اساطیر پایه یا بخشی از عناصر سازنده آن بنا به انگیزه های مختلف در معرض فراموشی قرار می گیرند؛ اما این اساطیر هرگز به طور کامل محو و نابود نمی گردند، بلکه در طول تاریخ و در فرایند غبار زدایی از حافظه ناخودآگاه جمعی در ضمن روایت های دیگر اساطیری مورد بازآفرینی و احیا قرار می گیرند؛ مانند احیای «جام جم » در اسطوره کیخسرو. با بررسی اساطیر متاخر می توان بخش های فراموش شده اساطیر پایه را مانند تکه های پراکنده کنار هم چید و به چنـد و چون آن اساطیر دست یافت. در این مقاله روایت اساطیری جمشید به عنوان اسطوره ای پایه برای زایش اسطوره های ترمیمی مورد مطالعه قرار گرفته است.
The belief in certain fundamental myths in an investigation of different peoples and nations’ mythologies is plausible. These fundamental myths are the origins and prototypes of the more recent ones. There are several reasons why fundamental myths، either or partially، may be forgotten. However، they will never become entirely extinct. Over long periods in history and in the process of dusting the collective unconscious، they will be recreated and reconstructed within other mythical narratives. As an example، one may refer to the reconstruction of “Djam-e Djam” in “Kay Khosrow” myth. Like fitting pieces of a jigsaw puzzle، through examination of more recent mythologies we may put the forgotten parts of the fundamental myths in order to gain access to their essence. In this paper، the mythical account of “Djamshid” has been examined as a fundamental myth for the birth of regenerative myths.
خلاصه ماشینی:
"با احتمال مقرون به احتیاط ، درج آن دو نعمت ـ ثروت و دوام شکوه ـ پیش از نام پسر گشتاسب ، می توانست ذهن اسطوره پردازان را به این مسیر هدایت کند که می توان برای این دو نعمت ، هویت انسانی داد و آنهـا را در کنار پسر گشتاسب به عنوان دختران او قلمداد کرد؛ و ای بسا چنین نعمتی پیشتر به جمشید نیز که اسطورة پایه برای گشتاسب به شمار می رود، داده شده بود و آن گونه که می بینیم عنـوان یکی از این نعمات یعنی ثروت (اشی ) با یکی ازدختران جمشـید و گشتاسـب بـه نحـوی کـه شرحش گذشت پیوند می یابد.
براساس روایات ثبت شـده در متون مزدیسنی ، فریدون بعد از رها ساختن خواهران جمشید با آنها ازدواج می کند؛ با توجه به سکوت شاهنامه و منابعی از آن دست در مورد ازدواج اسفندیار، آیا قابل تصـور نیسـت کـه اسفندیار نیز بعد از آزادسازی دختران گشتاسب از چنگ ارجاسب تورانی دست بـه ازدواج بـا آنها زده باشد؟ در منابع چنین آمده است که گشتاسب وعده داده بود کـه هرکـه دختـران او را نجات دهد آنها را به عقد ازدواج او در خواهد آورد(١٠).
این بدان معنی است کـه اسفندیار در سرگذشت خود ناگزیر از بازی در دو نقش جمشید و فریدون است : از یـک سـو باید سرانجام به دست نوادة ضحاک ـ رستم ـ کشته شود؛ آن گونه که خود جمشـید بـه تـدبیر ضحاک کشته شده بود و از سوی دیگر باید مانند فریدون خواهران خـود را از دسـت دشـمن نجات دهد و خواه یا نا خواه با آنها ازدواج کند."