چکیده:
مذاق شریعت از نهادهایی است که به صورت گسترده، ولی پراکنده در دو سده اخیر در متون فقهی و استدلال های فقیهان به کار گرفته شده است. با وجود گستردگی استناد به مذاق شریعت، این نهاد به صورت مستقل کمتر مورد بررسی دقیق قرار گرفته است. نوشتار حاضر در صدد است موارد و چگونگی به کارگیری مذاق شریعت را اعم از استقلالی (مبین اراده شارع) و ابزاری (مانند تفسیر مقصود شارع) در نوشته های فقهی بررسی کند. افزون بر این،مقاله حاضرمی کوشد ضمن پرداختن به چیستی مذاق شریعت و تحلیل آن، مولفه های این نهاد را واکاوی کند و آن را با مقاصد شریعت بسنجد. نقد و ارزیابی نهاد مذاق شریعت در استدلال های فقیهان و پیشنهاد نهادهای جایگزین، موضوع دیگری است که نوشتار حاضر به آن می پردازد.
Taste of Shari'a is among rules which have been extensively but dispersedly employed by the jurists and in their juridical argumentations in the recent centuries. In spite of extensive uses made of the rule of taste of Shari'a، this rule has not been so widely and independently discussed. The present writing is to discuss cases in which this rule is used and the way it is used in juridical writings whether independently (which states the will of the Legislator) or in an instrumental manner (for example to interpret the intention of the Legislator). In addition to discuss and analyze the nature of the taste of Shari'a، the present writing tries to analyze this rule and evaluate it against the intents of Shari'a.
Critique and evaluation of the rule of the taste of Shari'a and proposing alternative rules concern the other subject which will be discussed in the present writing.
خلاصه ماشینی:
"شرح و تبیین این سخنرا با این پرسش آغاز میکنیم که اگر مذاق از منابع فقاهت است،چرا با عنوانی مستقلو مغایر با منابع چهار گانۀ دیگر در دانش اصول بررسی نمیشود تا منبع بودن آن در آندانش اثبات شود؟اگر هم یکی از همان چهار منبع است،پس چرا نام دیگری بر آننهاده شده است؟ چنان که در بحثهای توصیفی پیشین مشخص شد،در همۀ مواردی که فقیهان مذاقرا در استدلال فقهی خود به صورت ابزاری یا استقلالی به کار بردهاند،یکی از اسنادشناخته شدۀ استنباط-مانند عقل،سیرۀ متشرعه،نصوص مبین مقاصد،خبر واحد،اخبار متراکم و...
روشن است که تشکیل چنین دستگاههایی روش و ساز و کاری است برای بیان پذیر،اثبات پذیر و نقد پذیر کردن همان استدلال بیان ناپذیری که فقیه را به کاربرد کلمۀ مذاقمجبور میکرد؛زیرا ذهن فقیه بر اساس انس دیرین،ژرف و گستردهای که با کتاب وسنت داشته است،با مرتبط کردن ارتکازی،ناخواسته و ناخودآگاه برخی آیات و روایاتکه پیشتر آنها را مرور کرده است،ولی اینک علم تفصیلی به آنها ندارد،برای خود یقین قابل قبولی به یک حکم شرعی یافته است،در صورتی که این روش از اومیخواهد که با تحمل زحمتی دوباره همان اسناد را بازیابی کند و در کنار یکدیگربنشاند و به جای اکتفا به آن دستگاه شخصی و مبهمی که بخش ناخودآگاه ذهنشساخته و پرداخته است،آگاهانه و با قصد و اراده،همان ارتکازات اجمالی را بهمعلوماتی تفصیلی بدل کند و دستگاهی همه فهم و روشن ارائه دهد."