چکیده:
مبنای اثبات براساس قسامه، در کتب فقهی گوناگونی مورد بحث قرار گرفته است. هدف ما از این نوشتار، ورود در آن مباحث نیست، بلکه قصد داریم انعکاس قسامه را در روّیه قضایی و عملکرد دادگاهها بررسی کنیم تا ضمن تطبیق دعاوی گوناگون با آن، اجرای ملموستر قسامه و برخی از مهمترین مسائل مربوط به آن را که در عمل اتفاق افتاده است، مورد توجه قرار دهیم و از این راه، به اهمیت مسائل مذکور و نظارت دیوان عالی کشور بر عملکرد دادگاهها پی ببریم؛ به عبارت دیگر، میخواهیم دعاوی واقعی را با قواعد قسامه تطبیق دهیم تا در هر مورد، مصداق قواعد مذکور، به صورت ملموس به دست آید؛ بنابراین به دنبال بازخوانی مفاهیم بنیادین و مبانی اساسی قسامه نیستیم و به آنچه در رویّه قضایی اتفاق میافتد، بیشتر توجه داریم، هرچند در این میان، توجه به مبانی فقهی و حقوقی نیز اجتناب ناپذیر است.
Proof through compurgation has been discussed in various juridical books. In this writing، we do not intend to discuss this point in details;but rather to study the reflection of compurgation in the judicial precedent and performance of the courts so that، while matching various cases to it، we may see its more tangible implementation and some of the most important issues concerning it which has occurred actually. In this way، we may understand the importance of the above points as well as supervision of the Supreme Court over performance of the courts. In other words، we intend to match the real cases to the rules of compurgation so that، in each case، the referents of the above rules may be understood in a tangible way. Thus، we do not seek to re-read the fundamental concepts and grounds of compurgation; and we will pay more attention to what that occurs practically، though، in this، juridical and judicial grounds and theories should be inevitably noticed
خلاصه ماشینی:
"3. رأی اصراری شماره 5-1382/3/20 هیئت عمومی شعب کیفری دیوان عالیکشور نیز مورد دیگری از تحمیل لوث است: نظر به اینکه جرم انتسابی به متهمان،شرکت در قتل عمد است و اولیای دم به ایناساس،صدور حکم به قصاص نفس را خواستار شدهاند و چون دلایل اثبات جرم ازطرق متعدد امکانپذیر است و در پرونده حاضر وجود قراین و امارات ظنیه که موجبلوث و مجوز اثبات ادعا یا اجرای قسامه به وسیله اولیای دم باشد،وجود دارد؛بنابراینفقط انکار متهمان و منتفی بودن علم و عدم اقامه بینه را نمیتوان مستند صدور حکمبرائت محسوب کرده،بنا به جهات مذکوره دادنامه شماره 4-81/1/14 صادره از شعبه5 دادگاه عمومی تهران که به موجب آن آقایان محمد صفر(مهدی)...
3. رأی اصراری شماره 5-1382/3/20 هیئت عمومی شعب کیفری دیوان عالیکشور نیز مورد دیگری از تحمیل لوث است: نظر به اینکه جرم انتسابی به متهمان،شرکت در قتل عمد است و اولیای دم به ایناساس،صدور حکم به قصاص نفس را خواستار شدهاند و چون دلایل اثبات جرم ازطرق متعدد امکانپذیر است و در پرونده حاضر وجود قراین و امارات ظنیه که موجبلوث و مجوز اثبات ادعا یا اجرای قسامه به وسیله اولیای دم باشد،وجود دارد؛بنابراینفقط انکار متهمان و منتفی بودن علم و عدم اقامه بینه را نمیتوان مستند صدور حکمبرائت محسوب کرده،بنا به جهات مذکوره دادنامه شماره 4-81/1/14 صادره از شعبه5 دادگاه عمومی تهران که به موجب آن آقایان محمد صفر(مهدی)..."