خلاصة:
قصاید فارسی حاوی طرز تفکّر، معیشت و رفتارهای شاعران است. و از سوی دیگر، محلّ انعکاس سلیقهها و پسندها و کنشهای حاکمان گذشته محسوب می شود. سیر قصاید فارسی ازعصر سامانی تاقرن ششم، از منظرهای گوناگون قابل بررسی است. امّا یکی از موضوعات قابل تحقیق پیرامون قصاید این دوره تاریخی، بررسی چالشهایی است که شاعران با نهادهای حکومتی داشته اند. از سویی شاعران این دوره به حمایت های مالی حاکمان نیازمند بودند، از سوی دیگر، حاکمان به قابلیّتهای هنری شعرا محتاج. تا آوازه سلطه و قدرت خود را به گوش دیگران برسانند. در این تعامل دو طرفه، گاهی با شاعرانی مواجه می شویم که آزادگی و حق طلبی خود را فدای نام و نان نکرده اند، ولی اکثریّت شاعران قصیده پرداز کهن، با مراکز قدرت به نوعی توافق رسیده بودند و در قالب ان، در حدّ بلندگوهای تبلیغاتی برای صاحبان قدرت ایفای نقش می کردند. این تحقیق درصدد است، چالشهای شعر کهن رااز منظرهای گوناگون اجتماعی، اخلاقی و سیاسی بررسی نماید. بنابراین، یکی از مهمترین مقاطع تاریخی از نظر اوج قصیده پردازی، یعنی از عصر سامانی تا قرن ششم را مورد پژوهش قرار داده است.
ملخص الجهاز:
بلکـه این واکنشها بیشتر گلایه ها و یا نصایح شخصی است و چنـدان روی سـخن شـاعر بـه طـرف اجتماع نیست : سرد است روزگـار و دل از مهـر ســرد نی مـی ســالخورد بایـد، مـا سـالخورد نــی از صد هزار دوست یکی دوست دوست نـی وز صـدهزار مـرد، یکـی مـرد مـرد نـی (مدبری ، ١٣٧٠: ٥٠) و یااین شعر از شهید بلخی : اگـــر غـــم را چـــو آتـــش دود بـــودی جهـــان تاریــــک بـــودی جاودانــــه در ایــن گیتــی سراســـر گـــر بگـــردی خردمنـــــدی نیـــــابی شـادمانـــــه (دبیر سیاقی، ١٣٧٠: ١٣) البته کم نبوده اند شاعرانی که درگیر و دار زندگی ، راه مماشات و مـدارا را پـیش گرفتنـد و همچون (ترک کشی ایلاقی ) هنرمندی و مردانگی را در آشتی همگانی (صلح کل ) دانسته اند: رادمـــردی و مـــرد دانـــی چیســـت ؟ بــا هنرتــر ز خلــق گــویم کیســت ؟ آن کــه بــا دوســتان بدانــد ســاخت وانکـــه بـــا دشــمنان بـــدان زیســـت (همان ماخذ: ١٧٩) نباید فراموش کرد که اندرزیات ، بویژه اندرزهایی که از پندنامه های عصر ساسانی باقی مانده بود، جزو موتیف های اصلی شعر سبک خراسانی بوده است .
از شعر روزگار سامانیان چنین صداهایی به گوش ما میرسد: چون تیغ بدست آری مردم نتوان کشـت نزدیک خداونـد بـدی نیسـت فراموشـت این تیـغ نه از بهـر سـتمکاران کـردنــد انگور نه از بهر نبید اسـت بـه چرخشـت (دبیر سیاقی، ١٣٧٠: ٢٨-٢٩) همین مایه از تهور و بیباکی در بیان نصایح را که معمولا دردوره های بعد مجال ابراز آن را بسیاری از شاعران نامدار هم نداشته اند، در اشعار ابوالفتح بستی نیز خطاب به قدرتمندان سامانی میبینیم : اگر چـه قــوت داری و عـــدت بسیــار به گرد صلح گرای و به گرد جنگ مگرد نه هرکه تیغی دارد به حـرب بایـد رفـت نه هر که دارد پازهر، زهـر بــاید خــورد (اداره چی گیلانی ، ١٣٧٠: ٢٨٣) این که برخی از شاعران عصر سامانی،حتی وزیری همچون جیهانی را به باد انتقاد گرفته و او را نه شایستۀ وزارت ، بلکه فروتر از جاروکشی دانسته انـد، حکایـت از نـوعی تسـاهل نسـبی اجتماعی در آن روزگاردارد.