ملخص الجهاز:
"در این صورت چگونه میتوان اطمینان داشت که اهداف و رئوس محتوای انتخاب شده،با علایق و نیازهای دانشآموز سازگار است؟ 4-دانشآموزان به عنوان صاحب حقترین منبع تعیین نیازهای آموزشی،در چه سنی صلاحیت مشارکت در فرآیند نیاز سنجی دینی و اخلاقی را دارند؟مثلا آیا میتوان در این زمنیه به دوره ابتدایی نیز مراجعه کرد؟ 5-نیاز سنجی تا کجا ادامه دابرد؟اگر برون دادهای نیاز سنجی،تعیین رئوس موضوعات آموزشی باشد،چگونه میتواتن تضمین نمود که در مرحله تبدیل رئوس موضوعات به محتوای کتب درسی،اهداف آموزشی تحقق مییابد؟از آن جا که شیوه نگارش متن کتاب،به ویژه درس دینی،و استفاده مؤلف از مصادیق و تمثیلهای مناسب، نقش به سزایی در انتقال مطالب دینی و اخلاقی دارد،آیا سپردن حاصل کار طولانی و پرهزینه نیاز سنجی،به مؤلف و تدوین محتوا،خطر بیاثر کردن کوششهای نیاز سنجی را در پی نخواهد داشت؟ 6-والدین دانشآموزان،منبع اصلی تشخیص نیازهای آموزشی دینی فرزندان خود هستند یا منبع واسطهای؟به عبارت دیگر آیا باید به والدین این حق را داد که نوع آموزش دینی و اخلاقی فرزندان خود را انتخاب کنند یا صرفا میتوان از آنها به منظور آگاهی از علایق و سؤالات دینی و اخلاقی دانشآموزان استفاده کرد؟اگر برای والدین حق انتخاب نوع آموزش دینی و اخلاقی فرزندانشان را قایل شویم،چگونه میتوان بین دیدگاههای بسیار متفاوت والدین و سطح انتظارات متفاوت آنان از میزان دیندار فرزندانشان،که ناشی از پایگاههای اجتماعی و اقتصادی متفاوت آنان است،توافق برقرار کرد و محتوای آموزشی یکسانی را برای تربیت دینی و اخلاقی تدارک دید؟ 7-آیا در تربیت دینی و اخلاقی،محتوا باید صرفا مفاهیم دینی و اخلاقی باشد؟مثلا آیا درس آشنایی با بدن انسان،به عنوان مقدمه یا مصداق بحث خداشناسی،جزء موضوعات درسی دینی قرار میگیرد یا خیر؟به بیان دیگر،با توجه به اهمیت آموزش غیر مستقیم ارزشها(مثلا از طریق داستانگویی)آیا نیاز سنجی میتواند روشهای غیر مستقیم را به ما بشناساند؛آن هم وقتی که در نیاز سنجی،ما به متخصصانی مراجعه میکنیم که توانایی آنها در آموزش«مستقیم»دانشها و ارزشهاست؟ امید است صاحبنظران و کارشناسان محترم حوزه تعلیم و تربیت دینی و اخلاقی،با طرح دیدگاههای خود،به تبیین دقیقتر حدود و ثغور«نیاز سنجی در برنامهریزی درسی برای تربیت دینی و اخلاقی»کمک نمایند."