ملخص الجهاز:
"{Sجهان ای برادر نماند به کس#دل اندر جهانآفرین بند و بس# مکن تکیه بر ملک و دنیا و پست#که بسیار کس چون تو پرورد و کشت# چو آهنگ رفتن کند جان پاک#چه بر تخت مردن چه بر روی خاکS} (ص 22) استاد سخن،قدرت را بر دست پرهیزکاران شایسته میداند: {Sخداترس را بر رعیت گمار#که معمار ملک است پرهیزگار# ریاست به دست کسانی خطاست#که از دستشان دستها بر خداستS} (ص 118) و ناپایداری مقام را در ابیات متعددی متذکر میشود: {Sنه آن شوکت و پادشاهی بماند#نه آن ظلم بر روستایی بماندS} (ص 205) {Sمکن تکیه بر ملک دنیا و پست#که بسیار کس چون تو پرورد و کشتS} (ص 22) {Sتوانگری نه به مال است پیش اهل کمال#ه مال تا لب گور است و بعد از آن اعمالS} (ص 752) سعدی به صاحبان قدرت توصیه میکند: {Sملکداری به دیانت باید و فرهنگ و هوش#مست و غافل کی تواند عاقل و هشیار باشS} (ص 8659) {Sهرگز به مال و جاه نگردد بزرگ نام#بدگوهری که خبث طبیعتش در رگ استS} (ص 840) ادیب جهانگرد،رعایت اعتدال و عدم ابتلا به غرور و خودبینی را لازمه تملک و قدرت میداند: {Sگر امروز بودی خداوند جاه#نکردی خود از کبر در وی نگاهS} (ص 292) {Sبه نوبتند ملوک اندر این سپنجسرا#کنون که نوبت توست ای ملک به عدلگرایS} (ص 767) و قناعت نمودن به آن چه تقدیر است را شایسته میشمارد: {Sو آن که را دستگاه و قوت نیست#شلغم پخته مرغ بریان استS} (ص 87) {Sمرد بیتوشه کاوفتاد از پای#بر کمر بند او چه زر چه خزف1S} (ص 86) و نیز برتری را به ثروت و مکنت نمیداند: {Sصاحب کمال را چه غم از نقص مال و جاه#چون ماهپیکری که بر او سرخ و زرد نیستS} (ص 842) شاعر آرمانگرا،در بیان تزلزل جایگاه ملک و قدرت داد سخن برآورده: (1)-سبو،سفال {Sچو میبگذرد جاه و ملک و سریر#نبرد از جهان دولت الا فقیرS} (ص 242) {Sقارون هلاک شد که چهل خانه گنج داشت#نوشین روان نمرد که نام نکو گذاشتS} (ص 37) {Sمکن جور با خردگان ای پسر#که یک روزت افتد بزرگی به سرS} (ص 210) سعدی قدرتی به جز مالکیت حق را ازلی نمیداند: {Sهمه تخت و ملکی پذیرد زوال#به جز ملک فرمانده لایزالS} (ص 22) تودد و دوستی از دیدگاه سعدی روح انساندوستی و مهرورزی و محبت در اندیشه استاد سخن ساری و جاری است."