ملخص الجهاز:
"(6) این «باید» که از امر اخلاقی [برمیآید] چیست؟ ضرورت تاریخی؟ کنش گفتاری؟ پیشگویی؟ اگر جاودانگی وجود ندارد و [مفهوم] بینهایت به ریاضیات اختصاص دارد (منهای پاتوس رمانتیک)، حقیقت انقلابی رخداد چه رابطهای میتواند با عدم قطعیت آیندهی تاریخی داشته باشد؟ اینجا «باید» کاملا صوری است: برای اینکه چیز دیگری، غیر از آنچه که هست اتفاق بیافتد، یک رخداد لازم است.
امیدهای بزرگ به پایان میرسند و به جایشان نوعی وفاداری فروتنانه میآید: «از نظر سیاسی، مبارزان عمل محدود شده باشیم»(8) آیا در آنجا یک جور رویکرد کلی نسبت به سیاست عملی وجود دارد و یا نظریهپردازیای است از یک وضعیت دلخواه و تدافعی که جز این مقاومتهای مولکولی، بیهیچ افقهای استراتژیکی، اصلا به امکانهای دیگر اجازهی بروز نمیدهد؟ فروتنانه؟ من گمان میکنم امروزه با فاصله گرفتن از دولت [به راه انداختن] چند فرآیند سیاسی اعتقادی بسیار قوی میخواهد، بنابراین غرور چندان هم بد نیست!
از این رو برای تو سازماندهی سیاسی به مثابهی «دستگاهی برای رخداد، برای خطر کردن، برای قمار» یا «سازماندهی آیندهی قریب [یا بسیار نزدیک] » تعریف میشود که با تصور معمول از حزب مغایر است(10): «مسئلهی مورد بحث در حال حاضر سیاست بدون حزب خواهد بود، که بههیچعنوان به معنای آن نیست که سازماننیافته است، اما [این سازمانیافتگی] نه بر اساس یک فرم مرتبط با فرم دولت، بلکه با مقررات تفکر فرآیندهای سیاسی سازمانیافته»(11) است."