خلاصة:
بحث عقل و دین یکی از مهم ترین مباحث بشری است که قرن ها، ذهن آدمیان را به خود مشغول کرده است. عقل در این مقال به معنای عقلانیت ابزاری و برنامه ریز، عقل استدلال گر و معقولات و دستاوردهای عقلی است. دین به معنای مجموعه آموزه هایی است که ترابط دنیا و آخرت یا ملک و ملکوت انسان ها را جهت رسیدن به هدایت و سعادت تامین می کند. دیدگاه های مختلف در ترابط عقل و دین بر فرهنگ اسلامی تاثیرگذار است. فرهنگ به معنای مجموعه باور ها و اخلاقیات و مناسک است. نگارنده به عقلانیت برنامه ریز و عقل گرایی اعتدالی باور دارد که در تحقق فرهنگ اسلامی نقش به سزایی دارند. هر یک از دیدگاه های عقل گرایی حداکثری، عقل گرایی انتقادی، ایمان گرایی، دیدگاه تعارض عقل و دین و غیر اینها، نوعی از فرهنگ را تولید می کنند.
The issues of reason and religion are among the most important human problems، preoccupying man’s thought for centuries. Reason here refers to the instrumental and planning reason، demonstrative reason and rational achievements. Religion refers to a set of doctrines that provides interaction between the world and the hereafter or between the terrestrial and celestial worlds in order to ensure guidance and felicity. Different viewpoints about the relationship between reason and religion have left their impacts on the Islamic culture. Culture refers to a set of beliefs، moralities and rituals. This paper advocates planning and moderate rationalism that plays an important role in realization of Islamic culture. Each approach، i.e. maximal rationalism، critical rationalism، fideism as well as the approach advocating contradiction between reason and religion produce their own kind of culture.
ملخص الجهاز:
حال اگر ديني به حق تعالي انتساب يافت ، برايند اخروي اعتقادات و رفتارهاي آدميان ، مطابق با واقع بيان شده است و اين برايند قابل اعتماد است و در غير اين صورت ، نمي توان درکشف رابطه اعمال دنيوي و ســعادت و شــقاوت اخروي به دين غيرالهي تکيه کرد و اما منبع تشــخيص هر گزاره ديني از گزاره غيرديني منابعي هستند که بتوانند به صورت قطع اين ترابط دنيا و آخرت را تبيين کنند و آن منابع ، تنها منابع ديني هســتند که اولا توســط شــارع مقدس نازل شده است يعني قرآن و سنت و ثانيا عقلي که به کشف قطعي برايند اخروي اعتقادات و اعمال دنيوي دســت يابد.
پس تمام گزاره هايي که توســط شارع مقدس بيان شده باشد، گزاره ديني تلقي مي شــوند زيرا هدف شــارع مقدس ، بيان ســعادت و شقاوت انسان ها و بيان برايند اخروي اعتقادات و اعمال و رســاندن آنها به کمال اســت ؛ بنابراين ، اصل اولي حکم مي کند که تمام آموزه هاي شارع در راستاي بيان هدف پيش گفته باشد مگر اينکه دليــل ديگــري ، اين حکم کلي را تخصيص بزند؛ براي نمونه ، چه بســا آموزه يا رفتاري از سوي امام معصوم به صورت تقيه صادر گرددکه در آن صورت ، نمي توان آن آموزه را ديني دانســت ؛ هرچند تقيه بودنش ، ديني باشــد.
به زمان و مکان راه نمي يابند؛ به درک بشــر درنمي آيند؛ از اين رو عقل انتقادي توان اثبات و رد گزاره هاي الاهياتي را ندارد؛ البته او نسبي گرا نبود؛ بلکه به عقل جمعي اعتقاد داشــت و مي گفت چنين عقلي ســاختار يکساني دارد (کانت ، ١٣٦٢؛ ١٣٧٥ و ١٣٧٧ و کورنر، ١٣٦٧).