خلاصة:
معناداری زندگی فردی و سازمانی کارکنان از برنامه های راهبردی سازمان ها محسوب می شود. معنـاداری در زندگی فقط به مفهوم زندگی نمی پردازد، بلکه نگرشی عمیق تر به آن دارد و زندگی را از تمامی ابعاد مـورد بازنگری و مشاهده قرار می دهد. درک و آگاهی از معنـای زنـدگی فقـط از طریـق هـوش منطقـی و عـاطفی حاصل نمی شود و مستلزم استفاده از هوشی ورای دو هوش مزبور است که چنین هوشی ، هوش معنوی نامیده می شود. این هوش نه فقط در حل مسایل پیچیده که در حل پیچیده ترین مسایل ارزشـی و معنـایی کـه حتـی قوی ترین نرم افزارهای موجود قادر به حل آن نیستند، قابل استفاده است . هدف اصلی این نوشـتار، شناسـاندن بیشتر هوش معنوی و بهره برداری و استفاده هر چه بیشـتر از آن در حـل مسـایل فـردی ، گروهـی و سـازمانی پلیس است ؛ لذا نیاز به شناخت ساختار تشکیل دهنده و مولفه های این نوع از هـوش بـه ضـرورتی انکارناپـذیر تبدیل شده است تا با تبیین هر چه بیشتر آن بتوان راه کارهای های عملی تر و کاربردی تر آن را در حل مسایل پیچیده به ویژه در مسایل سازمانی دریافـت . بـا ایـن اقـدام ضـمن آگـاهی بخشـی و تغییـر نگـرش مـدیران در خصوص این موضوع می توان به ایجاد زمینه های فکری رشد و گسترش هـوش معنـوی در کارکنـان دسـت یافت . بر این اساس با استفاده از روش تحقیق کتابخانه ای ، نسبت به پاسخگویی بـه سـوال اصـلی «مولفـه هـای اصلی هوش معنوی در ادبیات موجود کدامند و چگونه می توان هوش معنوی را در سازمان پلیس گسترش و کاربردی کرد؟» پاسخ داده شده است . در پایان مقاله پیشنهادهایی در پاسخگویی بـه سـوال فـوق ارایـه شـده است که می تواند مورد توجه مدیران سازمان قرار گیرد تا با به کار بسـتن آنهـا بتـوان زمینـه هـای موفقیـت و افزایش کارامدی کارکنان سازمان پلیس را بیش ازپیش فراهم کرد.
ملخص الجهاز:
هدف اصلی این نوشـتار، شناسـاندن بیشتر هوش معنوی و بهره برداری و استفاده هر چه بیشـتر از آن در حـل مسـایل فـردی ، گروهـی و سـازمانی پلیس است ؛ لذا نیاز به شناخت ساختار تشکیل دهنده و مؤلفه های این نوع از هـوش بـه ضـرورتی انکارناپـذیر تبدیل شده است تا با تبیین هر چه بیشتر آن بتوان راه کارهای های عملی تر و کاربردی تر آن را در حل مسایل پیچیده به ویژه در مسایل سازمانی دریافـت .
برای شناخت معنای زندگی و حل مسایل ارزشی نمی توان فقط از هوش منطقی و عاطفی استفاده کرد، بلکه بایـد از هوشـی ورای هـوش هـای متعـارف استفاده نمود که در بهترین حالت ممکن در قالب مفهوم «هوش معنوی » بیان مـی شـود.
ابعاد هوش معنوی از دیدگاه سیسک و آمرام در این موارد خلاصه می شـود؛ دانـش درونی ١، شهود عمیق ٢، شناخت خود و یکی شدن با طبیعـت و جهـان ٣، توانـایی حـل مسئله ، هدایت باطنی و استفاده از سبک های تعالی مثل شهود برای حل مسایل ، پذیرش و عشق به حقیقت ، زندگی کردن در تعادل همراه با روحانیت و دیدگاه نظامی کـل گـرا برای دیدن ارتباط درونی میان هر چیزی و...
مستقل بودن (شهامت ) واژه ای روان شناسانه که به معنای شهامت است نه سازگاری و همرنگ جماعت شدن ، داشتن شجاعت کافی برای عمل برخلاف عرف رایج (استقلال از محیط ) خودجوش بودن انجام اعمال بر اساس بینش خود و پاسخگو بودن بابت آنها به دنیا و عمل نکردن بر اساس ترس و هوس _____________ ____________ ___________ ____________ __________ 1- Inner knowing 2- Deep intuition 3- Oneness with nature and the universe 4- Amram 5- Wigglesworth / / / آمونز نیز مؤلفه های هوش معنوی را در ٥ دسته زیر طبقه کرد: ١.