خلاصة:
نامگذاری دهه چهارم انقلاب اسلامی از جانب رهبری آن، یک جهش برنامه ای در نظام برنامه ریزی کشور می باشد. معمولا برنامه های توسعه بر مبنای گفتمان های آن بازه زمانی، طراحی و اجرا می شود. گفتمان دهه اول انقلاب اسلامی که حاوی مفاهیم ارزشی جوشیده از جریان انقلاب اسلامی است، اقتضای مدیریت ارزشی را داشت که بستر تحقق آن را در دفاع مقدس شاهد بوده ایم. گفتمان دهه دوم انقلاب اسلامی، گفتمان سازندگی بود که تمام هدف خود را بر توسعه، آن هم از نوع اقتصادی خلاصه می کرد. اوج گفتمان دهه دوم در برنامه سوم توسعه متبلور بود. گفتمان دهه سوم انقلاب اسلامی، گفتمان آزادی بود که تمام هدف خود را در توسعه سیاسی خلاصه می کرد. اوج گفتمان دهه سوم در برنامه چهارم توسعه ظهور و بروز داشت. انتظار می رود در دهه چهارم انقلاب اسلامی، گفتمان پیشرفت و عدالت به عنوان گفتمان مسلط حاکم بر جامعه و جهت گیری اصلی برنامه پنجم و ششم توسعه تلقی شود و در این برنامه ها به سمت بسط گفتمانی و تحقق عینی این ایده باشیم. در این مقاله برآنیم که با توصیف شرایط حاکم بر حوزه فرهنگی و علی الخصوص مطبوعات کشور در آستانه دهه چهارم، به راهبردهای متناسب با این حوزه جهت پیشرفت مبتنی بر عدالت دست یابیم. در سلسله مراتب سیاستگذاری راهبردی برنامه پیشرفت و عدالت، جایگاه الزامات راهبردی در تناظر با مسئله های اصلی حوزه های مختلف نظام و در سطح پائین تر سیاست های کلی و فراتر از اقدامات عملیاتی جای می گیرد. الزامات راهبردی درواقع به برنامه ریزان پیشرفت و عدالت، افق ها و چارچوب های اصلی مسائل حوزه مربوطه را نشان می دهد. روش تدوین الزامات راهبردی براساس مسائل و چالش های اصلی در حوزه فرهنگ و مطبوعات کشور است که به صورت گزاره های سیاستی ارائه خواهد شد. روش پژوهش در این مقاله براساس مطالعه اسناد بالادستی و کتابخانه ای بوده و همچنین در نهایت با ارجاع الزامات راهبردی هر حوزه به خبرگان مورد تایید یا رد قرارخواهدگرفت
ملخص الجهاز:
«امروز دشمن بیشترین همت خود را روی تهاجم فرهنگی گذاشته است و من بـه عنـوان یـک آدم فرهنگی و سیاسی، وقتی نگاه می کنم به صح نۀ نبرد بین شما ملت ایران که طرفدار اسـلام و طرفدار نجات مستضعفین و دشـمن نظـام اسـتکباری دنیـا هـستید و دشـمنان شـما، یع نـی سردمداران جبه ۀ استکبار و ضداسلام و دنباله روهایشان ، یعنی آن اراذلی کـه در ایـن بـین بـه خاطر منافع شخصی و هواهای نفسانی دنبال بوق استکبار و خر دجـال اسـتکبار راه افتـاده انـد، میبینم کارزاری الان برپاست .
«مسألۀ تهاجم فرهنگی که بنده بارها از آن اسم آورده ام و حقیقتا و قلبا و روحـا نـسبت بـه آن حساس هستم ، دو شاخه ی اساسی و م هم دارد که هر دو شاخه برای شما قابل توجه است : یکی عبارت از جایگزین کردن فرهنگ بیگانه به جای فرهنگ بومی است و ایـن ادامـۀ همـان کـاری است که در دوران پهلوی به صورت آزاد و نرخ شاه عباسی انجام می گرفته است کـه بـا پیـروزی انقلاب اسلامی بحمدالله قطع شد و اینها دارند فشارمیآورند که همان کـار بایـد انجـام بگیـرد .
این کـه در عـرف دورۀ جـوانی مـن - کـه حـالا خوشبختانه آن طور نیست و خیلی فرق کرده – واقعا هر کالایی به صرف خارجی بودن ، مطلوب بود و به صرف داخلی بودن نامطلوب ، فرهنگ عمومی آن زمان هـا بـود و در داخـل کـش ور هـم جرأت و گستاخی کار علمی و تحقیقی و باز کردن بن بست ها و شکستن مرزهـای دانـش اصـلا قابل تصور نبود و کسانی که در خودشان چنین استعدادی می دیدند، به هیچ راهی جز ایـن کـه در محیط های خارج از کشور کار کنند، فکرنمی کردند.