خلاصة:
رابرت نوزیک تلاش می کند با استفاده از شرطی های خلاف واقع تحلیل بدیلی از معرفت ارائه دهد که نه تنها مصون از مثال های نقض گتیه وار باشد، بلکه بتواند از عهده ی حل مثال های نقضی که دیگر تحلیل های بدیل هم از حل آنها عاجزند برآید. تحلیل او علاوه بر دو شرط صدق و باور، دارای دو شرطی خلاف واقع است که مهم ترین آنها، شرط سوم نوزیک، در مکتب های فلسفی به عنوان شرط حساسیت شناخته شده و مباحث فراوانی درباره آن شکل گرفته است. از جمله، کالین مگین و سول کریپکی در مقالات جداگانه ای می کوشند نشان دهند این شرط با مشکلاتی مواجه است که آن را ناپذیرفتنی می سازد. در این مقاله، پس از شرح نظریه نوزیک، به بیان انتقادات مگین و کریپکی خواهم پرداخت و می کوشم نشان دهم برخی از این انتقادها را نوزیک می تواند به نحوی پاسخ دهد، اما نتیجه نهایی این خواهد بود که دو مثال نقض کریپکی نشان می دهند که شرط حساسیت پذیرفتنی نیست.
Appealing to counterfactual conditionals، Robert Nozick seeks to provide an altern tive analysis of knowledge that is not only immune to Gettier-like counterexamples، but can also overcome other counterexamples faced by other alternative analyses of knowledge. In addition to the two conditions of truth and belief، Nozick's analysis has two counterfactual conditions، the most important of which is his third condition known in the literature as the sensitivity condition، leading to tremendous discussions. For example، Collin McGinn and Saul Kripke try to show that this condition is pro lematic for one or another reason. In this paper، I will show that there are some replies to the objections raised by McGinn and Kripke، but I will finally show that the sens tivity condition is implausible because of Kripke's counterexamples.
ملخص الجهاز:
در واقع، ایده اصلی شرط سوم، تضمین این نکته است که از اطلاق معرفت به S در چنین مواردی جلوگیری شود، یا در واقع حساسیت به کذب آن تضمین شود، اما از آنجا که در سیر بحث مشخص خواهد شد که این شرط بهتنهایی برای اطلاق معرفت کافی نیست و در واقع مواردی وجود دارد که در آن هرچند هر سه شرط اول برآورده شده است و بنابر شهود به S معرفت اطلاق نمیشود، باید شرط چهارمی هم اضافه کنیم که بیان میکند اگر p صادق بود، S به آن باور میآورد.
بنابراین، در چنین شرایطی شرط حساسیت صدق نمیکند، زیرا حتی اگر p کاذب بود، در جایی که p گزارهای درباره جهان اطراف S است، باز هم S بدان باور داشت و از اینرو، طبق تحلیل نوزیک نمیتوان به S معرفت به p را اطلاق کرد.
در این شرایط هم شرط حساسیت برآورده نمیشود، زیرا حتی اگر p کاذب هم بود او همچنان به آن باور داشت، اما به نظر میرسد بنابر شهود ما میپذیریم که او به این گزاره که درختان وجود دارند معرفت دارد (McGinn, 1984: 11).
با توجه به اینکه باور صادق او کاملا اتفاقی به دست آمده است - او ممکن بود بهراحتی به منطقهای نزدیک به این منطقه نگاه کند که در آن میتوان انبار تقلبی کار گذاشت - ما تمایل نداریم که به او معرفت نسبت دهیم، اما شرط حساسیت برآورده میشود، زیرا اگر باور او کاذب بود، یعنی اگر بهواقع انباری در آن منطقه وجود نداشت، او باور نمیآورد که انباری در آن منطقه وجود دارد، چون شرایط خاک اجازه کار گذاشتن انبار تقلبی را نمیداد.