خلاصة:
برگزیدن شخصیّت یا شخصیّت های مناسب ، با صفات و خصال و توانایی های ویژه خود ، یکی از فنون مهمّ و قابل دقّت در داستان پردازی است . در یک داستان کوتاه از یک شخصیّت اصلی و در داستان بلند از چند شخصیّت سخن می رود که هر یک کاری انجام می دهند ، وظایفی به عهده دارند و در موقع لازم پا به صحنه می گذارند .در این مقاله با توجه به اهمّیّت شخصیّت در داستان، به بررسی شخصیّت های رمان «چراغ ها را من خاموش می کنم» اثر زویا پیرزاد پرداخته شده است.
ملخص الجهاز:
كليد واژه ها: زويا پيرزاد، رمان ،شيوه هاي شخصيّت پردازي ، انواع شخصيت مقدمه: زويا پير زاد نويسنده و داستان نويس معاصر در سال ١٣٣٠ در آبادان به دنيا آمد ،در همان جا به مدرسه رفت و در تهران ازدواج كرد و دو پسرش ساشا و شروين را به دنيا آورد .
امّا وي دو تعريف را در كتاب عناصر داستان ذكر كرده است : «١- تعريف رمان در فرهنگ وبستر چنين آمده است :نثر روايتي خلاقه اي با طول شايان توجه و پيچيدگي خاص كه با تجربة انساني همراه با تخيّل سرو كار داشته باشد و از طريق توالي حوادث بيان شود و در آن گروهي از شخصيّت ها در صحنةمشخّصي شركت داشته باشند.
» (مير صادقي ، ١٣٨٠: ٩٢-٨٧ ) شيوة شخصيت پردازي در رمان «چراغ ها را من خاموش مي كنم» : شيوه پيرزاد در شخصيّت پردازي در اين رمان به صورت ارائة صريح شخصيّت ها با ياري گرفتن از شرح و توضيح مستقيم توسط شخصيّت اوّل داستان يعني « كلاريس » است .
راوي داستان، با اين كه شخصيّت اصلي داستان است، زني است به شدت خوددار و كلنجار رفتنهاي ور خوشبين او با ور بدبينش عمق بيشتري به شخصيّت او مي دهد و مجال بيشتري براي تامل او به روي جزئيات و نشان دادن واكنش هاي او ايجاد ميكند.
انواع شخصيت ها: شخصيّتهاي ايستا در رمان «چراغ ها را من خاموش مي كنم » تعريف : « شخصيّت ايستا كسي است كه در خلال داستان بسيار كم تغيير مي كند يا اصلاً تغييري در وي صورت نميگيرد .