خلاصة:
از میان پژوهندگان شاهنامه ، علی حصوری و به پیروی از او احمد شـاملو بـرآن است که ضحاک در پی بازسازی جامعه ی اشتراکی و بـیطبقـه ، جمشـید را کـه مطابق با یشت ها، داراییدیـوان (به گمان حصوری تـوده ی مـردم ) را سـتانده و جامعه ای طبقاتی را طرح ریخته است ، از پای درمی آورد؛ اما فریـدون بـه یـاری کاوه ، با از میان بردن ضحاک، دوباره جامعه ی طبقاتی را بنیان می نهد. مطـابق بـا گات ها، دیوان کسانی اند که کشت نمی کنند و دام نمی پرورند؛ بنـابراین ، جمشـید دارایی کسانی همانند ضحاک که پدر دام پرور خویش ، آبتین زارع ، گاو برمایـه را میکشد و مرغزار را از بین می برد و در یک کلام ، سرمایـه ی کسانی راکـه مـانع تولیدند، متصرف میشود؛ نه توده ی رنج کش جامعه را. نیز به هیچ روی، ضـحاک جامعه ی بی طبقه نساخته است ؛ بلکه در حکومت او، دو طبقه ی ممتـاز ارتشـتارو موبد، بازسازی می شوند؛ به این معنی که پـیش از سـقوط جمشـید، ارتشـتاران ، هواخواه اومی شوند و طبقه ی موبـدان نیز در تعبیر خواب هولناک ضـحاک، وارد دربارش میشوند. تنها دو طبقه ی دهقان و صنعت گـرند که به دلیل سیاست هـای ضد تولید مرد تازی از میان رفته اند که این دو طبقه ، در چهره ی فریـدون و کـاوه آشکار میشوند. فریدون اگرچه در شاهنامه پادشاه است ، مطابق با متن دین کـرد، فره ی کشاورزی دارد و نام پدرش در اوستا آثـویه به معنای آب یـار اسـت وآن را نشانی بر زارع بودن خاندان او انگاشته اند. هم چنین کاوه ی آهنگر در متنـی بـه کشاورزی شناخته شده و نامش با گاو درپیوند است ؛ پس می توان ستیز فریدون و کاوه با ضحاک را ستیز دهقانان با دشمنان کشت و دام و صنعت دانست .
ملخص الجهاز:
این تأویل گـران روایت ضحاک ،برآنندکـه اگـر طبقـه ی طمـع ورز، جدال با اژدها را نشانه ی پهلـوانی و بزرگـی دانسـته انـد، ایـن پنـدار از همـین ویژگـی بازدارندگی برخاسته است ؛ (حصوری، ١٣٨٨: ٣٧)بر پایه ی این سخنان ،آنـان (شـاملو، بی تا:١٤؛همان ، ٩:١٣٦٩؛ حصوری، ١٣٨٨: ٣٦، ٧٨-٧٩)ضحاک را نماینـده ی طبقـه ی توده ی مردم پنداشته اند که فردوسی یا تدوین گران داستان هـا در روزگـاران پـیش از او، بر بنیان منافع طبقاتی خود، ماهیت طبقاتی ضحاک را محو کـرده انـد (اگرچـه در منـابع دیگر، با اشاره به شواهدی چون ستاندن خانه ها از مالکان و عمومی کردن اموال و زنـان پایـه ی فکری او که همان علاقه به تشکیل جامعه ی اشتراکی است ، آشکارگشته اسـت / بیـرونی، ٣٤٠:١٣٨٩ وخالقی مطلق ، ١٣٨٦: ٣٩)و قیام کسی چون کـاوه ی آهنگـر علیـه ضحاک که خود از طبقه ی زحمت کش مردم است ،درواقع شورش مـردم رهــا شـده از قیدو بندهای جامعه ی اشرافی، بـر ضد منافع خویش دانسته شده است .
مهاجرانی پس ازآن که گزیده ای از سخنان شاملو را در آغاز اثـر خویش گرد آورده است ، ضمن انتقاد از نظرشاملوکــه تـاریخ را سراسر دروغ وفـریب می خواندو اسطوره ی ضحاک را برخاسته از آن و این داستان را دروغ هزار ساله (شاملو،بی تا:٥-٦، ٢١وحصوری، ٣٠:١٣٨٨) بـه تعریـف و توضیح درباره ی اسطوره و تاریخ می پردازد؛ (مهاجرانی، ١٣٨٢: ٢٥-٣٤)سپس از منـابع اسطوره ی ضحاک سخن به میان می آورد (همان :٣٥-٥٦)و از پس آن ، با ذکربخشی از سخنان حصوری (بازگرداندن جامعه ی طبقـاتی بـه وسـیله ی فریـدون ، پـس از بـه بنـد کشیدن ضحاک در شاهنامه و ارجاع بـه سـخنان ابــوریحان کــه خاسـت گـاه مردمـی ضحاک را مینماید) بیان می دارد که نمی توان «فارغ از کلیت یک داستان یا اسطوره کـه درشاهنامه به عنوان حلقه ای از زنجیره ی آن حماسه ی بزرگ به کار رفته و با صرف نظر از تمامی مشخصات وجزییـات اسطوره ...