خلاصة:
شاهنامة فردوسی به دلیل ویژگی های منحصر به فردی چون اشتمال بر تـاریخ و فرهنـگ دیرینـه و پرافتخار ایران زمین ، توجه همة طبقات مردم ایران از جمله عوام را به خود جلب کرده است . یکی از نمودهای توجه عوام به شاهنامه را می توان در امثال رایج در بین آنها مشاهده کرد. مصراعها، ابیات و مضامینی از شاهنامه که به عنوان مثل بر سر زبانهـا افتـاده یـا مثـل هـایی کـه حـول داسـتانهـا، شخصیت ها، سراینده و خود واژة شاهنامه شکل گرفته است ، از نفوذ گسترده و عمیـق شـاهنامه در «حکمت توده» حکایت دارد. هدف این مقاله بررسی نقش و سهم فردوسی و شاهنامه در مثل هـای فارسی موجود در امثال و حکم دهخدا و کندوکاو در این مثل هاست . برای این منظور با دو رویکرد اثرمحور و مثل محور به بررسی امثال ماخوذ از شاهنامه پرداخته و این امثال را از لحاظ گونه شناسی و موضوعی مورد بررسی قرار دادهایم . در پایان نیز به بررسی دلایل فراوانی امثـال و حکـم مـاخوذ از شاهنامه و تفکیک مثل ها و ارسالالمثل های شاهنامه پرداخته ایم .
Due to its unique features derived from ancient Iranian history and culture، Ferdowsi’s Shahnameh has captured the attention of all Iranian social classes including the folk. The interest of the folk in the Shahnameh can be witnessed in the common proverbs they use. The hemistiches، couplets and themes of this great masterpiece used as proverbs، or the proverbs including allusions to the epic stories and characters as well as the very word “Shahnameh” and the poet himself all bespeak its widespread and profound influence on the Iranian folklore. The aim of this article is to investigate the role and contribution of Ferdowsi’s Shahnameh to Persian proverbs as they appear in Dehkhoda’s Amsal-o-Hekam (i.e. Proverbs and Aphorisms) and to further examine such proverbs. For this purpose، proverbs derived from the Shahnameh are considered in terms of typology and themes using work-based and proverb-based approaches. Finally، it has been considered why there are so many proverbs and paroemiac verses in Dehkhoda’s Amsal-o-Hekam derived from the Shahnameh.
ملخص الجهاز:
"واژة «شاهنامه » در امثال و حکم علاقة مردم به شاهنامه آن قدر زیاد بوده است که نه تنها ابیات، داستانها و شخصیت های شاهنامه را وارد امثال و حکم خود نمودهاند، که از واژة «شاهنامه » نیز در امثال خود استفاده کردهانـد؛ امثـالی چـون «نقش شاهنامه » (= نمودی بی اثر) («ز هیبت تو عدو نقش شـاهنامه بـود» (سـوزنی سـمرقندی، نقـل از ذوالفقاری، ١٣٨٨: ١١٤٨))، «مثل نقش شاهنامه » (= بی حرکت ) و ضرب المثل مشهور «شاهنامه آخرش خوش است » (= قضیه ای که سرانجام خوشی ندارد)٤ و بیت مثلی «نشان خوی دقیقی و خوی فردوسی است / تفاوتی که به شهنامه ها ببینی راست » از جملة ضربالمثل هایی است که دهخـدا بـه آنهـا اشـاره کرده است و چه بسا ضربالمثل های دیگری که با این واژه نزد فارسی زبانان مناطق مختلـف رواج دارد که در امثال و حکم نیامده است ؛ از آن جمله است ضربالمثل افغانی «هر آن کس کـه شـهنامه خـوانی کند/ اگر زن بود پهلوانی کند» (همان: ١٨٤٤).
مثـل هـا ابیـات و مصراعهایی از شاهنامه هستند که پس از فردوسی و به خاطر ویژگی هایی خاص ـ که در مقاله بدانهـا اشاره کردیم ـ و بر اثر تکرار، در بین مردم رواج یافته اند و ارسالالمثل هـا امثـالی هـستند کـه در زمـان فردوسی و قبل از او به عنوان مثل مطرح بودهاند و فردوسی این امثال را در شعر خود به کار برده است و از این طریق به نسل های بعدی منتقل شدهاند."