ملخص الجهاز:
هر چند که اکنون این خصلت غالبا فلسفهء عصر جدید است که فلسفه به جای اینکه به طور خام3تمام انرژی خود را صرف انگیره و مضمون فلسفی کند در عوض میخواهد به وسیله تامل انتقادی،در پژوهشهای همواره عمیق و ضروری دربارهء روش،خود را به عنوان علم متقن بنیان نهد.
اینکه فلسفه چه نسبتی با علوم طبیعی و انسانی دارد و اینکه آیا امر به طور خاصی فلسفی4در کار خود که ماهیتا با طبیعت و روح5مرتبط است،به طوری بنیادی6مستلزم رویکردهای7جدیدی است که همراه با آنها به گونهای اساسی اهداف و روشهای ویژهای ارائه میشوند و اینک آیا امر فلسفی بنا بر این ما را در عین حال به یک بعد جدیدی هدایت مینماید یا اینکه امر فلسفی با علوم تجربی مربوط به طبیعت و حیات روح در سطح یکسانی قرار میگیدند،تا به امروز محل مناقشه است و این نشان میدهد که حتی معنای واقعی مسائل فلسفی وضوح علمی نیافته است.
اگرچه هگل نیز بر اعتبار مطلق روش و آموزهاش اصرار داشت، اما نظامش فاقد نقد عقل بود،نقد عقلی که به بهترین وجه علمی بودن فلسفی را ممکن میساخت و به همین جهت بود که این فلسفه،اساسا همانند فلسفه رمانتیک،در دورههای بعد در تضعیف یا تحریف انگیزه معطوف به استوارسازی علم فلسسفی متقن تأثیر گذاشت.
اما اگر،چنانچه این فلسفه جهانبینی خود را حد اقل در تمام قصد و شیوهاش تحت تسلط آن ارادهء بنیادی معطوف به آموزه علمی نشان ندهد،که ویژگی عظیم فلسفهء عصر جدید را تا کانت تشکیل میدهد،آنگاه سخن از تضعیف انگیزهء علم فلسفی را میتوان به طور خاص بدان نسبت داد.