خلاصة:
یکی از مباحث مهم کلامی که فقط در کتاب های اصولی از آن بحثی گذرا شده ، تعیین مقصود اصلی در واجبات اعتقادی است . در این باره ، دو دیدگاه عمده وجود دارد: «معرفت عقلی » و «تدین و اعتقادورزی ». پیروان هر یک از این دو دیدگاه در صددند تا اثبات کنند یکی از وجوب ها نفسی و دیگری مقدمه یا متولد از آن است . در این مقاله ، دلایل دو نظریه بررسی و در نهایت نظریه دوم برگزیده شد.
ملخص الجهاز:
"برای اثبات این که معرفت عقلی ، مقصود اصلی از واجبات اعتقادی است یا تدین : اولا، باید وجوب شناخت یا تدین ثابت شود؛ ثانیا، نفسی بودن یکی از این دو با ادله تثبیت گردد تا در سایه آن ، دیگری مقدمه یا شرط متأخر تلقی شود.
به عبارت دیگر، کسانی که معرفت را واجب اصلی می دانند با توجه به این دلیل در صددند اثبات کنند تدین ، نتیجه قهری و غیرارادی علم و شناخت است ؛ به همین جهت نیز تکلیف به علم تعلق گرفته است ، در حالی که می توان این استدلال را نقد کرد.
ضرر محتمل نیز با به دست آوردن علم بدون تدین دفع نمی شود؛ پس هدف اصلی از وجوب عقل ، همان تدین به امور اعتقادی است ، به گونه ای که اگر عبد بر صرف طلب علم اکتفا کند و پس از دست یابی به یقین متوقف شود نه تنها این کار وی حسن نیست ، بلکه قبیح است ؛ مخصوصا اگر این کار وی به جحد و انکار هم منتهی گردد.
همین امر نشان می دهد هدف اصلی در اعتقادات ، تدین و دل سپردن است و شناخت نیز مقدمه تدین است ، زیرا اگر علم ، مقصود اولا و بالذات در اعتقادات بود و حصول حالت نفسانی دل سپردن غیراختیاری بود، چنین سؤالی معنادار نخواهد بود؛ به همین جهت باید گفت : اولا، هدف اصلی در اعتقادات همان تدین به امر اعتقادی است و ثانیا، تدین مقدور بی واسطه هر مکلفی است (کاشف الغطا، ١٤٢٢ق ، ٢: ٨٩ـ٩٠)."