خلاصة:
رابطه ذات با صفات ، از اساسی ترین مسائل کلامی است که همواره مورد بحث و گفت وگو میان اندیشمندان اسلامی بوده است . در این نوشتار، گزارشی درباره رابطه ذات با صفات از منظر اندیشمندان معتزلی ارائه شده است . قدریه یا معتزلیان نخستین ، به دلیل گرفتار نشدن به مشکل تعدد آلهه یا تعدد صفات قدیم در ذات خداوند، از نخستین گروه هایی هستند که به طور مطلق ، صفات را از ذات خداوند نفی کرده اند. گرچه برخی معتزلیان به جهت رهایی از شبهه تعطیل ، آرای گوناگونی همچون : نیابت ، احوال و عینیت صفات با ذات را مطرح کردند، اما هر سه نظریه نیابت ، عینیت و احوال ، قرائتی متفاوت از دیدگاه نفی صفات است .
ملخص الجهاز:
آنچه درباره دیدگاه ابوالهذیل قابل تأمل است این است که ابوالهذیل به عینیت مصداقی ذات و صفات خداوند اکتفا نمی کند، بلکه آن ها را مفهوما نیز عین هم دانسته و تصریح می کند: «معنی ان الله عالم معنی انه قادر و معنی انه حی انه قادر»؛ یعنی این که خدا عالم است ، به معنای این است که او قادر است و این که خدا حی است ، به معنای این است که او قادر است و چون از وجه اختلاف سؤال می شود ـ مثلا اختلاف عالم ، قادر و حی ـ پاسخ می دهد: اختلاف آن ها به واسطه اختلاف معلوم و مقدور است (اشعری ، ١٤٠٠ق : ٤٨٦).
نکته قابل تأمل درباره دیدگاه نظام این است که وی وحدت مفهومی صفات را نمی پذیرد و تنها وحدت مصداقی را قبول می کند؛ چنان که وقتی از وی سؤال می شود: اگر جز ذات چیزی ـــــــــــ نیست ، پس چرا صفات متعدد و قول عالم ، قادر، حی و امثال آن با هم مختلف است ؟ زیرا در این صورت لازم می آید معنای عالم ، همان قادر و امثال آن بوده و علاوه بر وحدت مصداقی ذات و صفات ، آن ها مفهوما نیز وحدت داشته باشند و در نتیجه ، اطلاق صفات متعدد مختلف بر او، به نظر غیر قابل توجیه آید.