خلاصة:
هدف از انجام تحقیق حاضر، بررسی طلاق عاطفی و فرآیند اثرگذاری ساختار روابـط شبکه های زوجین شهر مشهد بر طلاق عاطفی است . روش تحقیق در این مقالـه ، پیمـایش است که با استفاده از دو پرسشنامه مخصوص همسران و پرسشنامه های مربوط به دوسـتان صمیمی زوجین و پرسشنامه مختص اعضای خانوادة زوجین ، اطلاعات آن گردآوری شـده است . جامعه آماری این تحقیق ، زوجین شهر مشـهد و حجـم نمونـه ٣٠ زوج بـا اعضـای شبکه آنها که جمعا ٦٠٠ نفرند (شامل ٣٠ زوج متاهل ، ١٨١ دوست صـمیمی زوجـین کـه برای هر همسر، ٤ دوست صـمیمی و ٣٩٥ عضـو شـبکه هـای خـانوادة زوجـین (اعضـای خانوادة اصلی هر یک از همسران ) به پرسشنامه های محقق پاسـخ دادنـد؛ یعنـی محقـق از شبکه ١,٥ درجه در تحلیل خود استفاده کرده است . چارچوب نظـری تحقیـق شـامل سـه دسته نظریات در سطح خرد، میانه و کلان است که نظریات شبکه های اجتماعی عمده ترین نظریات را شامل شده اند. نتایج نشان داده است که در بین متغیرهای رابطه ای، اندازه ، تایید، حمایت ، انسـجام ، قـوت پیونـد، صـمیمیت ، فعالیـت هـای مشـترک، مرکزیـت نزدیکـی و همپوشانی بر صمیمیت با همسر موثر است و صمیمیت با همسر بیشترین اثر را بـر طـلاق عاطفی دارد. در بین متغیرهای خصیصه ای، تعداد فرزندان ، مـدت ازدواج ، نسـبت قبلـی بـا همسر و شناخت همسر قبل از ازدواج بر صمیمت با همسر و طلاق عاطفی موثرند.
ملخص الجهاز:
"دورکیم معتقد است هر چه تراکم محلی در درون شبکه های خانوادگی (زوجین ) بیشـتر باشد، هنجارهای فشارآورنده و کنترلی بیشتر اسـت و در نتیجـه ، اعضـای شـبکه (هـر یـک از زوجین ) تحت فشار بیشتری برای رعایت هنجارهای گروه خود هستند کـه ایـن مـیتوانـد در روابط بین زوجین مشکل ساز باشد؛ زیرا فرد بین همسر و خانواده خـود، بـه دلیـل همخـونی، خانواده را انتخاب میکند و این سبب دوری وی از همسر میشـود؛ بنـابراین ، همـان طـور کـه دورکیم بیان کرده است ، تا زمانی که همبستگی مکانیکی وجـود داشـته باشـد، وجـدان فـردی نمیتواند به طور کامل خودش تصمیم بگیرد؛ بنابراین ؛ برای صمیمیت بیشتر بین زوجـین ، بایـد انسجام کلی را افزایش داد؛ یعنی خانواده فقط درگیر اعضای خود و زندگی و سرنوشـت آنهـا نباشد.
ایشان معتقدند وقتی تعاملات فرد با اعضای خانواده اش زیاد باشد، فعالیـت - های مشترک بیشتری با آنها انجام مـیدهـد (بتـا ٠,١٦)؛ بنـابراین ، در خـانوادة خـود احسـاس صمیمیت و انسجام بیشتری میکند و تأیید و حمایت بیشـتری دریافـت مـیکنـد و نیـازی بـه همسرش احساس نمیکند؛ زیرا تفکیک نقش نکاحی بیشتر است و دیگر همسران نیسـتند کـه برای زندگیشان تصمیم میگیرند؛ بلکه معمولا مادران تصمیم گیرنده هستند و این نتیجه باعـث میشود زوجین از یکدیگر دور شوند و صـمیمیت کـاهش یابـد؛ بنـابراین ، بـه راحتـی زنـدگی زناشویی آنها با افزایش طلاق عاطفی به گسستگی منجر میشود."