خلاصة:
از میان تمام مهارتهای مورد نیاز برای اثربخشی مدیران هیهچ کدام مهمتر از مدیریت تعارض نیست.تعارض میتواند بر عملکرد سازمان اثرات ناگوار بگذارد یا شرایطی پدید آورد که سازمان بسیاری از نیروهای کارآمد خود را از دست بدهد،ولی هر تعارضی بد نیست.پدیده تعارض همان سکهای است که دو روی دارد،روی مثبت و روی منفی. در روی منفی آن تعارض موجب اتلاف انرژی و استعدادهای کارکنان سازمان شده و به جای این که عوامل تولید و منابع انسانی با ترکیب مناسب و معقول در جهت تحقق اهداف سازمان حرکت کنند درجا میزنند و سرمایه انسانی و فیزیکی را هدر میدهند.این امر با توجه به دنیای پررقابت فعلی که تولیدات باید اقتصادی و کیفی باشند برای سازمانها خوشانید نیست. اما استفاده صحیح و مؤثر از تعارض،موجب بهبود عملکرد و ارتقای سطح سلامتی سازمان میشود و استفاده غیرمؤثر موجب کاهش عملکرد و ایجاد کشمکش و تشنج در سازمان میشود. استفاده مؤثر از تعارض،مستلزم داشتن مهارت در اداره و کنترل تعارض است که به عنوان مدیریت تعارض بیان میشود. در مدیریت تعارض وظیفه مدیران فرونشاندن یا حل تعارضها نیست بلکه هدف اداره آنهاست.به این معنی که جنبههای زیانآور آن را حداقل کرده،جنبههای مفید آن را حداکثر کنند. در این مقاله سعی بر آن است که مفهوم تعارض،دیدگاههای مختلف در مورد تعارض،انواع تعارض و نهایتا مدیریت تعارض در سازمان مورد بررسی قرار گیرد.
ملخص الجهاز:
"آنچه که میتواند بر این روابط تأثیر داشته باشد تعارض است،تعارض پدیدهای است که آثار مثبت و منفی بر روی عملکرد افراد در سازمانها دارد لذا کسب مهارت در جهت کنترل و اداره آن از جمله مهمترین وظایف مدیریت به شمار میآید چرا که استفاده صحیح و مؤثر از تعارض موجب بهبود عملکرد و ارتقای سطح سلامتی سازمان میشود و استفاده غیرمؤثر از آن موجب کاهش عملکرد و ایجاد کشمکش و تشنج در سازمان میشود.
سازمان عاری از تعارض سازمانی ایستا،بیتحرک و غیرحساس (بهتصویرصفحهمراجعهشود)در مدیریت تعارض عقیده بر این است که تعارض منبع باارزشی از انرژیهای آزادشده انسانی است که مدیر میتواند برای اصلاح جو و محیط سازمان و در جهت رشد کسانی که با آنها کار میکند و بالاخره دست یافتن به اهداف سازمان از آن استفاده کند نسبت به ایجاد تغییر است و در سازمانهایی که هیچگونه تعارضی وجود نداشته باشد،نوآوری،تغییر و تحول وجود نخواهد داشت.
در مدیریت تعارض عقیده بر این است که تعارض منبع باارزشی از انرژیهای آزاد شده انسانی است که مدیر میتواند برای اصلاح جو و محیط سازمان و در جهت رشد کسانی که با آنها کار میکند و بالاخره دست یافتن به اهداف سازمان از آن استفاه کند.
". مسلما تصمیمی که مدیر میگیرد به نفع یکی تمام خواهد شد و (بهتصویرصفحهمراجعهشود) شکل(1) تفاهم را در بین طرفین برقرار نمیکند ولی عموما مورد توافق طرفین واقع میشود در غیر این صورت مشکل به مسأله استفاده از اختیار برخواهد گشت و ابعاد دیگری پیدا میکند."