خلاصة:
این مقاله درصدد است ویژگیهای بلاغی و سبکشناسی رباعیات حافظ را بررسی کند. این قالب ادبی، در دیوان حافظ، سهم عمده و بسزایی را به نسبت غزلیات ندارد، اما ازآنجاکه این شاعر پرآوازه، روح و عصارۀ تعدادی از درونیات و نفسانیات خود را به صورت این قالب دمیده، به جای خود درخور توجه است. با فرض صحت انتساب، سعی شدهاست رباعیات حافظ از دیدگاههایی چند همچون بررسی محتوا، تصویرسازی، صنایع ادبی، زیباییشناسی محک زده شود تا بتوان دربارهاش داوری علمی کرد. بدین منظور، این پژوهش در سه سطح فکری، ادبی، زیباییشناسی نمایانده شدهاست. بررسی این رباعیات نشان میدهد که حتی شاعر بزرگ و بلندآوازهای چون حافظ، با وجود آن اشتهار و توانایی و سیطرۀ بیبدیل خود در قالب ادبی غزل که او را شهرۀ جهانیان ساختهاست، نتوانسته چنانکه باید در نوع ادبی رباعی توفیقی بیابد؛ از دلایل این امر میتوان به تناسب نداشتن معنای مصراعها و توفیق نیافتن برخی از نمادها و نبودن استدلالهای منطقی پشت گزارهها اشاره کرد.
This essay is to study the rhetoric and stylistic features of Hafiz's Rubaiyat. Although this literary form has not a major contribution in divan of Hafiz in comparison to his lyrics، but it deserves to get more attention، because this famous poet has blown part of his spirit and inner feelings into its existence. Assuming the validity of this attribution، it has been tried to analyze Hafiz's Rubaiyat from several perspectives such as content analysis، imaging، literary industries، and aesthetics to get a criteria making a scientific judgement. So، this essay has been divided and shown into three intellectual، literary and aesthetic categories. This study makes it clear that a great and famous poet like Hafiz wasn't successful، as it should be، in this literary genre (Rubaiyat)، despite his unique capability and dominance on lyric as a literary form; the semantic mismatch of hemistiches، failure of symbols، and lack of logical reasoning behind these statements can be considered as some reasons.
ملخص الجهاز:
بررسـی ایـن رباعیـات نشان میدهد که حتی شاعر بزرگ و بلندآوازه ای چون حافظ ، بـا وجـود آن اشـتهار و توانـایی و سـیطرٔە بیبدیل خود در قالب ادبی غزل که او را شهرٔە جهانیان ساخته است ، نتوانسته چنانکه بایـد در نـوع ادبـی رباعی توفیقی بیابد؛ از دلایل این امر میتوان به تناسب نداشتن معنای مصراع ها و توفیق نیافتن برخی از نمادها و نبودن استدلال های منطقی پشت گزاره ها اشاره کرد.
با در نظر گرفتن رباعی هفتم : جــز نقــش تــو در نظــر نیامــد مــا را جــز کــوی تــو رهگــذر نیامــد مــا را خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت حقــا کــه بــه چشــم درنیامــد مــا را (حافظ ، ١٣٠٦: ٢٦٩، رباعی ٧) در مصرع سوم ، تعارضی به چشم میخورد: «خوش بودن خواب راحت در عهد و زمانـۀ کسی» معمولا عبارتی است مدحی که از زبان شاعران در وصـف امیـران و امیرزادگـان و عاملان حکومتی آورده میشود نه در وصف معشوق ، و این در حـالی اسـت کـه در دیگـر مصراع ها، کوچک ترین نشانه ای بر ممدوح بودن چنین معشوقی نشده است .