خلاصة:
هدف این مقاله بررسی امکانات دستوری زبان فارسی برای بیان همپایگی عطفی است. در این زبان، علاوه بر استفاده از همجواری پایهها، از همپایهسازها در ایجاد ساختهای همپایه استفاده میشود. در انتخاب همپایهسازهای عطفی عوامل کاربردشناسی، معنایی و نیز مقولۀ پایهها نقش دارند. هنگامی که نوع ارتباط دو پایه از رهگذر مراجعه به بافت و کاربرد معین میشود، معمولا همپایهساز مورد استفاده قرار نمیگیرد. همپایهسازهای خاصی ناظر بر معانی توالی و یا همزمانی پایهها هستند و بعضی دیگر معنای افزایشی یا تأکیدی دارند. معنای تأکیدی را بیشتر در میان همپایهسازهای گسسته/دوگانه میتوان مشاهده کرد. بعضی از همپایهسازها مثل =o، «و»، «هم»...«هم»، «نه»... «نه» با پایههایی با هر مقولۀ دستوری بهکار میروند. ولی اکثر همپایهسازهای دیگر نسبت به مقولۀ پایهها حساس هستند. به لحاظ بسامد نوع، بیشترین همپایهسازها (24 مورد) تنها با بند بهکار میروند، و همپایهسازهای مخصوص گروههای اسمی/ گروههای حرف اضافهای(هر کدام دو مورد) و گروههای صفتی
ملخص الجهاز:
[[Robert] [andMaria]] برای جلوگیری از چنین مشکلاتی وی تعریف بینازبانی هم پایگی براساس معنا را موجه تر میداند و در این راستا تعریف زیر را به دست میدهد: اصطلاح هم پایگی ناظر بر آن دسته از ساخت های نحوی است که در آنها دو یا چند واحد از نوع یکسان با هم ترکیب میشوند تا واحد بزرگ تری بسازند، به طوری که روابط معنایی اولیه شان با سایر عناصر اطراف آنها تغییری نکند (هسپلمت ، ٢٠٠٧: ١؛ نیز رک.
bisyndetic همیشه یکی بیشتر از تعداد هم پایه سازها است ، ولی در ساخت گسسته تعداد پایه و هـم پایـه سـاز برابـر اسـت (هسپلمت ، ٢٠٠٤ و٢٠٠٧؛ نیز برای توضیح انواع کلمات ربط و مثال هایی از فارسی رک.
[A] [co] [B] ولی توافق عمومی بر این است که در انگلیسی و سایر زبان های اروپایی ساخت هم پایه تا حدی نامتقارن است و هم پایه ساز (عطفی) با پایۀ دوم گروه بندی میشود.
اگر انتقال پایه همراه با هم پایه ساز باشد، نشان از اتصال تنگاتنگ این دو جزء با هم است و همین امر مشخص میسازد که کدام یک از توزیع های چهارگانۀ فوق در زبان وقوع دارد (برای مثالی از خروج در زبان فارسی رک.
[A co] [B co] با توجه به الگوهای فوق ، همچنین داده های فراوان از زبان های جهان مشخص شده است که هم پایه سازها در جایگاه محیطی نسبت به پایه قرار دارند، ولی وقتی پایه ها طولانی هستند و بخصوص وقتی بند هستند، بعضی اوقات هم پایه ساز در جایگاه درونی نیز قرار میگیرد (هسپلمت ، ٢٠٠٤: ٩).
Haspelmath, Martin (2004), Coordinating constructions: An overview.