خلاصة:
این مقاله برآن است تا نشان دهد کدام یک از رشته های علمـی در مضـمون سـازی بـا تکیه بر داده های علمی در شعر معاصر حضور پررنگ تری دارند.هدف ما از تکیـه بـر مضمون سازی آن ست که بگوییم ردیابی داده های علمی در شعر گذشته ، از درج الفاظ و اصطلاحات و نهایتا بازیهای زبانی با آن فرارتر نمی رود؛اما امروز فـراروی سـطح علمی جامعه و الزام آموزش کلاسیک ، مفاهیم علمی را بیش تر به درون جامعـه آورده است و بدین سبب کار شاعران را نیز برای فرانمود آن و پـرداختن مضـامین شـاعرانه آسان تر کرده است .شیوه ی استقرایی ما در این مقاله ، مطالعـه ی متـون بـا رویکـرد بـه شاعرانی بوده است که در شناختی عمومی،بیش تر معناگرا به حساب می آمـده انـد تـا زبان ورز. اگرچه حسب موضوع ، ردیابی الفاظ ، اصطلاحات و مضامین علمـی بـیش از هر چیزی موردنظر بوده است .یافته های این مقاله -که تفاوت آن با برخی پژوهش های همسو،در تاکید بر مضمون سازی است ؛نه صرف درج اصطلاحات -نشان می دهدکه علم فیزیک ، به دلیل طبیعت گرایی شعر معاصرو همچنین سابقه ی حضور این علم در ادبیات گذشته ، بیش از سایر علوم ،دست مایه ی مضمون پروری شاعران شـده اسـت و این که برتری خاصی میان شاعران در استفاده از مضامین علمی دیده نمی شود
ملخص الجهاز:
"او با اسـتفاده از داده ای فیزیکی و با زبانی کاملا علمی و همچنین با استفاده از واژه هایی علمـی و رسـا، این داده را در شعر خویش به مضمون بدل میسازد: آمد موازی در ازل آیینه هایت / تصویر بازی می رود تابی نهایت (بهبهانی ، ١٣٨٨: ٩٦٠) منزوی از این داده به خوبی بهره برده ، آن را در شعر خود انعکاس میدهـدو هـر کجا که بخواهد مفهومی از بینهایت ارائه دهد، از آیینه ای در مقابل آیینه استفاده می کند: نهادم آینه ای روبه روی آینه ات /جهان پر از توو من شد، پر از خدا که تـویی (منـزوی ، (417 :1389 من سر گریزم از مدار بینهایت تو نیست / بـا تقابـل دو آینـه -تـن و روان -کـه آمـدی (همان : ٥٠٧) آن دل نبود که تو در سینه داشتی / «آیینه ای برابر آیینه داشتی » (همان : ٣٧٤) از دیگر مباحث مطرح در علم فیزیـک ، چگـونگی تشـکیل تصـویر اسـت کـه بـه صورت برعکس (وارونه ) ثبت می گردد؛ فروغ فرخزادو حسـین پنـاهی آن را در شـعر خود این گونه بازتاب داده اند: «در دیدگان آینه ها گویی / حرکات و رنـگ هـاو تصـاویر/ وارونه منعکس میگشت ."