خلاصة:
مدرنیسم یک اپیستمه است؛ یعنی صورت بندی از دانایی که در دوره و منطقه ای خاص از جهان شکل گرفته است. این مهم بدین معناست که معرفت نهفته در مدرنیسم برآمده از ساختارها، قواعد، رسوم، تعاملات قدرت و منطقه ای جاری در عرصهی زیستی انسان اروپایی بوده است. این فرآیند محصولی تاریخی است که تغییرات در عرصه ی دانایی نسبت همسانی با قواعد زیستی دارد. اما زمانی که این اپیستمه بر حسب اقتضای سیاسی به حوزه ی جغرافیایی دیگری وارد میشود، شاهد تناقضات و ناهنجاری بسیار هستیم.
رویارویی اپیستمه ی نوین با ساختارهای زیست بومی در مناطقی غیر از اروپا یکی از مهم ترین عرصه های نزاع گفتمانی است. دوره ناصری یکی از مهم ترین ادواری است که چنین میدان نبردی را می توان مشاهده نمود. مسئله این مقاله چگونگی رویارویی عقلانیت حاکم بر سنت از یکسو و عقلانیت مدرنیسم از
سوی دیگر است. این مهم با تاسی از منظومه نظری میشل فوکو و با رهیافت گفتمانی و روش تبارشناسی وی انجام شده است. اهم یافته های این مقاله به چرایی موفقیت و یا عدم موفقیت نهادینگی مولفه های مدرنیسم می پردازد و نشان داده می شود که گفتمان ها و برخورد آنها با یکدیگر چه نقش تعیین کننده ای بر تحولات جاری در یک جغرافیای زیستی دارند.
odernism is an episteme which is a formation of knowledge formed in a particular period and region of the world. Episteme is also the result of discourse disputes. Therefore، modernism is the outcome of the current discourse disputes in recent centuries in Europe. This approach indicates that the cognition in modernism emerges from structures، rules، customs، power deals، and bio-logic in European human being’s life. This process is a chronologic outcome which changes in the realm of knowledge and is consistent with biological rules. Yet when this episteme، due to some political reasons، enters another geographical region، we notice a lot of dissonances and contradictions. Modern episteme’s Encounter with bio-local structures in non European regions is one of the most important areas of discourse disputes. Naseri era is one of the most important periods in which this kind of battle field can be seen. The article’s problem is about the conflict between traditional rationality at one side and modern rationality at the other side. These issues are based on Michel Foucault’s theoretical system and his discursive approach and genealogy method. Most important findings show how to success or unsuccessful modernism component and explain discourses and their challenges how to effect current development in our bio geography.
ملخص الجهاز:
"این اختلاط سوال دیگری را مطرح میکند: آیا ترکیب دال های معنای بخش گفتمان های وابسته به مدرنیسم و سنت از منطق و رویه خاصی پیروی میکند؟ به بیان دیگر، آیا ساختار سنتی زیست انسان ایرانی بر اساس معیار خاصی مظاهر و یا دال های مدرنیسم را در خود جذب کرده است ؟ اگر مدرنیسم یک عقلانیت تلقی گردد، آنگاه فرآیند مدرنیزاسیون محدود به حوزه سیاست گذاریهای دولتی نبوده و تمامی سطوح خرد و کلان زندگی در یک حوزه جغرافیایی را شامل میشود.
اما زمانیکه ساختار حاکم به نحوی است که نقش افراد چندان ارتباطی با حاکمیت و شخص شاه ندارد، بلکه فقط تبعیت از شاه برای آنها تعریف شده ، بدیهی است اعدام در ملاءعام موجب استنباط نتایج دیگری به غیر از کارکرد آن در عقلانیت مدرن خواهد شد.
با ترسیم میدان جنگی که مابین دو گفتمان مدرن و سنتی صورت پذیرفته ، میتوان نتیجه گرفت ، اگرچه دال های گفتمان نوین به عرصه ی گفتمان مستقر و بومی ایران وارد شده است ، اما ارتباط و جانمایی این دال ها متاثر از منطقی است که زیست و حیات اجتماعی مردم ایران بر آن مبنا قرار دارد.
این ادعا به این معنا است که اگرچه فعالین سیاسی و اجتماعی در دوره ناصری و انقلاب مشروطه سعی داشته اند تا مولفه هایی از مدرنیسم را در تعاملات جاری وارد کنند؛ اما قصد آنها تغییر منطق حاکم بر تعاملات قدرت نبوده است ."