خلاصة:
در این مقاله در ابتداء معنای نبش بررسی شده است و نه دلیلی که برای حرمت آن در کتب مختلف فقهی اقامه شده است، ذکر و مورد بررسی قرار گرفته است و در خاتمه مقاله به دو فرع مربوط به این مساله پرداخته شده است.
ملخص الجهاز:
» 5 سوراخ کردن بینی؛ پیاده به حج رفتن و تراشیدن سر- که در این روایات از آنها به مثله تعبیر شده است- به قصد هتک حرمت صورت نمیگیرند؛ پس اگر نبش قبر او موجب مثله النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج4، ص 294.
دلیل پنجم صاحب جواهر در استدلال بر حرمت نبش قبر میفرماید: «مضافا إلی ما عرفته سابقا من شمول أوامر الدفن لسائر الأوقات التی منها آن النبش، بل الظاهر کون المراد منها بعد تحقق الدفن إنما هو إبقاؤه مدفونا، کما أنه مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی، ج7، ص 31.
در جواب میگوییم: در فرض بعد از دفن نیز غیر فوریت متصور است؛ به این صورت که الآن نبش قبر میکند و دوباره او را دفن میکند و در آن امر به بقا را امتثال مینماید و دلیلی وجود ندارد که بقای دفن میت به نحو استغراق زمانی باشد؛ زیرا اوامر دفن میت شامل فرض بقای او نمیشود و تنها از راه تنقیح مناط وجوب بقای او کشف شد و لذا به قدر متیقن آن که بقا به نحو صرف الوجودی است اکتفا میشود.
فرع اول: آیا حرمت نبش قبر، مخصوص قبور شیعیان است یا مخصوص مسلمین یا قبر هر انسانی را شامل میشود؟ آیتالله محمدتقی آملی میفرماید: «یعتبر فی حرمة النبش أن یکون المیت مسلما أو بحکم المسلم بأن یکون طفلا له أو مجنونا محکوما علیه بالإسلام، و هل یعتبر أن یکون مؤمنا، ظاهر المتن ذلک، حیث عبر بقبر المؤمن، و لکن الحق عدم اعتباره بل یحرم نبش قبر من یجب دفنه و لو کان مخالفا، و قد عبر سید أساتیدنا قدس سره فی وسیلته بالمسلم، و فی غیر واحد من عبارات الأصحاب التعبیر بنبش القبور و مرادهم قبور المسلمین بقرینة کونهم فی مقام ذکر أحکام أمواتهم.