ملخص الجهاز:
مخالفت محمد علي شاه با مشروطه از ابتداي كار و شروع سلطنت خود اگر چه بظاهر و بطور بسيار زيركانه از مجلس و قانون و مشروطه شدن شكل ظاهري حكومت ايران، دفاع ميكرد و خود را حامي مشروطيت نشان ميداد و بارها نوشته بود و مي گفت كه من مسئوليت بامضاء رساندن قانون اساسي را در زمان پدرم عهده دار بودم و پس از امضاي قانون اساسي از طرف پدرم، مجلس شوراي ملي تأسيس شد و ايران در عداد حكومتهاي مشروطه بشمار آمد، لكن در باطن امر با حمايت كامل و راهنمائيهاي دولت روسيه از سوئي، و پشتيباني اربابان، مالكان بزرگ خود كامه و سرمايه داران وابسته و فرصت طلبان و آشوبگران و اوباش از سوي ديگر و بوسيله شيطنتهائي كه از طرف دولت استعمارگر انگلستان در ميان انقلابيون آزاديخواه و مشروطه طلبان شكل مي گرفت، در سركوبي مجلس و نمايندگان مردم در مجلس شوراي ملي و انجمنهاي مردمي و شكست دادن اساس نهضت مشروطيت، از هيچ كوششي دريغ نميكرد و هنگاميكه مردم سرتاسر كشور پس از تحمل زحمات و رنجها دادن قربانيها و مبارزات ايثارگرانه خود در انتظار شيرينيهاي حكومت مردمي مشروطه بودند و نمايندگان خود را پس از تصويب قانون اساسي و تأسيس مجلس شوراي ملي براي قانون گذاري و حمايت از حقوق حقه خود به مجلس فرستاده بودند و درست هنگاميكه نمايندگان مردم در مجلس شورا و علما و مجتهدين و مراجع تقليد از داخل و خارج در رابطه با اصلاح قوانين و تطبيق آنها با قوانين شرع محمدي (ص) و نوشتن متمم قانون اساسي جلسه هاي مفصل و مداوم شبانه روزي تشكيل مي دادند، محمد عليشاه خائن و منافق با كمك اربابان خارجي و ايادي پليد داخلي خود براي نابودي مشروطيت واقعي كه خواسته بحق مردم انقلابي و ستمديده ايران بود، برنامه هائي را تنظيم و بنموقع باجراء گذاشت.