خلاصة:
یکی از مسائل مهم در روابط ایران و عثمانی طی قرون 17 تا 19 میلادی، تنظیم مناسبات دو کشور در سرزمین عراق بود. از آنجا که هیچ یک از دو کشور، حاکمیت طرف دیگر را بر این منطقه به رسمیت نمی شناخت، دامنه ای از مسائل متنوع اعم از نبردهای زمینی، درگیری های مرزی، مشکلات اداری و اجرایی، رویکردهای تقابلی فرهنگی - اجتماعی و حتی رقابت های سخت اقتصادی در مناسبات فیمابین وجود داشت و این اختلافات، گاه سبب درگیری در حوزه های دیگر موجود در روابط دو کشور می گردید. این مقاله، گزارشی است از حادثه کشتار شیعیان و ایرانیان مقیم کربلا به دست سپاه والی بغداد، در سال 1258ق./ 1843م. و در آن نقش حکومت عهد ممالیک عراق و تاثیر عمیق آن بر مناسبات دو جانبه بررسی خواهد شد.
ملخص الجهاز:
"ز) برقراری نظم و آرامش در شهر بحران زدة کربلا: بنا بر همۀ گزارش ها و مدارک موجود، کربلا مقارن این سال ها به لحاظ وضعیت داخلی و اجتماعی ملتهب و متلاطم بوده است : حضور یارمازها یا همان کلانتران ، دسته بندی های مافیایی آنها، جدال میان مکتب فکری اصولی و کشفی (شیخی )، حضور جمعی از شاهزادگان و رجال سیاسی پناهجوی ایرانی که به صورت جدی در تعارض با حاکمیت وقت ایران بوده اند و حتی گاه مانند شاهزاده سلیمان میرزا، چنانکه در یکی از مدارک آمده است ، میانۀ چندان خوبی با اهل کربلا نداشته اند و والی را به حمله تحریک می کرده اند ( همان : سند١٣)، باور عمومی برای نزدیکی زمان ظهور حضرت حجت (عج )، که در آموزه های سید کاظم رشتی به روایت منابع تاریخی و رسائل خود سید بیان شده ، نقش پیچیدة برخی از بزرگان شهر مثل سید عبدالوهاب کلیددار، که اگر چه خود از حامیان ابراهیم زعفرانی بود، اما به گواهی اسناد موجود، نزد والی در اردوی عثمانی ، آمادگی خود را برای کشتن ابراهیم زعفرانی اعلام کرد، ماجراجویی های فردی و خودسری های کسانی چون سید صالح عرب نیز رابطۀ میان عشایر ساکن در حومۀ شهر و خارج از حصار با اهالی کربلا به ویژه از عشیرة معدان که به ضرس قاطع و بر حسب گزارش کنسول روسیه ، سعدالله پاشا فرماندة اردوی عثمانی هم از آن قبیله برخاسته بود (همان : (١٤ M ١٢٥٩) ٦٤١٨٣٢."