خلاصة:
در فقه مذاهب اسلامی بیماری مشرِفبهموت، اهلیت مریض را متزلزل میکند و تصرفات تبرعی، طلاق و نکاح وی را با سایرین متمایز میسازد. نویسنده با جستجو در آثار فقهای متقدم و متأخر امامیه، اوصاف بیماری مشرفبهموت را بررسی کرده تا به ملاک و معیار مشخصی برای این وضعیت بیابد. با توجه به تعاریف و شاخصههای مختلف و متفاوت فقهای امامیه از این نوع بیماری، در ماهیت آن اختلافنظر وجود دارد و همین سبب اجمال و ابهام در موضوع شده؛ بهطوریکه در این مسئله از حیث انطباق بر انواع بیماری خصوصاً امراض نوظهوری نظیر سرطان و ایدز اشکالاتی به وجود آمده است. نویسنده بر آن است که برای رفع این اشکال و اجمال، ضرورت دارد نظرات فقهای امامیه بهصورت نقلی و عقلی بررسی شود تا بتوان تعریفی جامع دربارۀ بیماری مشرفبهموت ارائه نمود و بر امراض نوظهور منطبق ساخت. او در این زمینه به سه شاخصه مهم و جامع اشاره کرده است: تحقق بیماری در عرف و عاجزساختن بیمار؛ خطرناک و کشندهبودن بیماری در غالب موارد؛ و منتهیشدن بیماری به مرگ. او در پایان، تعریف جامعی از این مسئله به دست داده است.
ملخص الجهاز:
"ب)حقیقت عرفیه محققثانی با تمسک به حقیقت عرفیه بر آن است که عرف، امارضی چون دنداندرد شدید، تب و مشابه این را از قبیل بیماری مشرفبهموت محسوب نمیکنند؛ زیرا در عرف امراضی متصل به موت هستند که بیمار دارای حالت های خطرناک باشد؛ لذا حقیقت عرفیه بر بیماری مخوف دلالت دارد (محققثانی، 1414، 11/97).
محققثانی نیز در توضیح فرمایش مرحوم علامه به روایت «المریض محجور علیه إلا فی ثلث ماله» تمسک جسته و معتقد است به یکی از این دو حالت زیر میتوان شرط مخوفبودن را نفی کرد: حالت اول: چون مریض با «ال» استعمال شده دلالت بر عموم میکند؛ لذا مریض بر معنای عام مرض دلالت دارد که هم امراض مخوف و هم غیرمخوف را شامل میشود (محققثانی، 1414، 11/96).
حالت دوم: سبب حجر بیمار، منتهیشدن مرض به موت است، نه مخوفبودن بیماری؛ زیرا از روایت بالا چنین متبادر میشود که اگر بیماری به مرگ منتهی شود و مخوف نباشد، عنوان مرض مشرفبهموت صدق میکند و بیمار محجور است؛ لذا سبب حجر اشراف به موت است نه مخوفبودن مرض.
مرحوم نجم آبادی معتقد است بین مدلول لفظی روایات تنافی وجود ندارد تا حمل مطلق بر مقید صورت گیرد؛ زیرا در روایات مطلق، هر مرضی صلاحیت حجر مریض را دارد و در محدودۀ بیماری مشرفبهموت داخل میشود."