ملخص الجهاز:
"حیات طیبه فرزانگان شهید ثانی(قدس سره)( 1 ) * سال دهم هجری بود که «زین الدین» در جنوب لبنان، به زنجیرهی طلایی خاندانش پیوست.
* نه ساله بود که درس خواندن را شروع کرد.
و بالاخره دست تقدیر زین الدین 22 ساله را داماد استاد کرد.
* بعد از دو سال سفر علمی و زیارتی به دمشق، قاهره، مکه و مدینه، به زادگاهش «جبع» بازگشت.
حضور او، مانند باران رحمتی بود که از آسمان نازل شده بود.
برای تهیه هیزم، به جنگل و صحرا میرفت حتی آن موقعی که در اوج محبوبیت و شهرت علمی قرار داشت.
مردی که قضاوت بر علیه او تمام شده بود، به قاضی دربار، از او شکایت میکند.
و قاضی هم مأموری را برای دستگیری «زین الدین» به «جبع» میفرستد.
* به دهکدهی «بایزید» که رسیدند، مردی شیطان صفت، مأمور سنگدل را به کشتن او در کنار دریا، وادار میکند.
* «زین الدین» 55 ساله بود که شربت شهادت نوشید."