ملخص الجهاز:
"* همیشه در میزد و وارد اتاق بچهها میشد، حتی وقتی میخواست آنها را برای نماز صبح بیدار کند.
* یکی از دخترهایش که خیلی سحرخیز بود، او را این طور صدا میکرد: «خانم بهشتی!
بعد هم بچهها را بیدار میکرد تا با هم صبحانه بخورند.
* معتقد بود ما باید از همهی مردم، سطح زندگیمان پایینتر باشد تا مردم به روحانیت، بدبین نشوند.
» و آقا گفت: « وصلهی لباست کو؟» میخواست به او بفهماند، هر وقت لباسش کهنه شد میتواند لباس نو بخرد.
* سیدی از روستاهای اطراف بوشهر، به شیراز آمده بود و سراغ آقای دستغیب را میگرفت.
###سر خدا که عارف سالک به کس نگفت # در حیرتم که بادهفروش از کجا شنید(حافظ)## * مطیع امام بود.
امام از روی تعجب میفرمود: این هفته، سید چه گفته!
* از مردم میخواست وقت نماز، هر کجا هستند، اذان بگویند.
* سال 58، امام ایشان را به امامت جمعهی شیراز منصوب کرد."