خلاصة:
هر فردی در زندگی خود لزوماً با درد و رنج مواجه میشود؛ تا آنجا که میتوان رنج را زبان مشترک انسانها نامید. با توجه به اینکه این لحظهها سختترین و غامضترین تجربههای هر فرد است؛ تاثیرات عمیق و اساسی در زندگی و تربیت او به دنبال دارد. در این پژوهش، با روش توصیفی-تحلیلی، پس از مروری کلی بر جایگاه رنج در تاریخ اندیشه، سه رویکرد مختلف در مواجهه با رنج معرفی و تحلیل شده است: در رویکرد انفعالی، رنج چالشی غیر قابل تغییر در زندگی انسان محسوب میشود که آدمی باید از مواجهه با آن بگریزد. در رویکرد تدافعی، رنج مانعی برای رشد و تربیت انسان در نظر گرفته میشود که باید با آن مبارزه کرد. در رویکرد تکاملی، رنج بستری لازم برای تعالی انسان دانسته میشود که موجب یالفعل شدن استعدادهای وجودی آدمی است. نتیجه پژوهش نشان داد که رویکردهای انفعالی و تدافعی، نگاه جامع و واقع بینانهای نسبت به رنج ندارند و تنها در رویکرد تکاملی میتوان نقش تربیتی فعال و واقعبینانهای برای رنج متصور شد.
Every human being inevitably faces suffering and pain in the course of life; in fact, suffering may be considered as the universal language for the human being. Since such moments are among the most distressing experiences one encounters, they have deep and fundamental impacts on his life and upbringing. In this study, using the descriptive-analytical approach, after a general overview on the role of suffering in the history of thought, three different views towards the educating role of suffering are introduced and analyzed. In the passive approach, suffering is considered an unchangeable challenge in human’s life, which should be avoided. In the defensive approach, suffering is regarded as an obstacle to human growth and education, which should be confronted. In the evolutionary approach, suffering is considered as the foundation required for human excellence, which results in redeeming human’s potential talents. The results from this study show that passive and defensive approaches don’t have a comprehensive view towards suffering, and only in the evolutionary approach an active and realistic educational role can be considered for suffering.
ملخص الجهاز:
در نگاهی تحلیلی بر این رویکرد باید گفت با وجود اینکه در ایـن رویکـرد رنـج چالشـی تغییرناپذیردرزندگی انسان محسوب می شود، آدمی به دنبال رهایی وگـریختن ازآن اسـت و در این بین عدم تعلق به عنوان راه رهایی ازرنج مطرح می شود.
انسان های محـروم از حقـوق مـادی و معنـوی خود، نمی توانند به نهایت رشد و اعتلای انسانی نائل شوند؛چرا که چنین دردو رنج مانعی در مسیر تربیت آدمی محسوب می شود که لازم است برای فراهم شدن بستر رشد و تعـالی ، بـاآن مبارزه کردو عامل به وجود آورنده اش را از بین برد.
با وجود اینکه انسان لازم اسـت به دنبال عدالت ، آزادی وبرابری باشد ودراین بین باید بارنج های تحمیل شده برخود مبارزه کند، باید توجه داشت که دریک جامعة آرمانی وخالی ازظلم نیز باز آدمی ناچار است بارنج درگیر باشد وبخشی ازرنج های انسان به ذات وجودی اوبرمی گردد؛ چرا که علاوه بـر اینکـه انسان وسعی محدود دارد ونمی تواند به همة خواستنی های خود نائل شود، وجـود خـود اواز خواسته های متضادی سرشار است که برای رسیدن به یک آرزو لازم است رنج گذشتن ازیـک نیاز دیگر راتحمل کند.
افرادی رنج را مانعی در تربیتـی انسـان دانسـته ، آن را بـه عوامـل بیرونی نسبت داده و به دنبال مبارزه و از بین بردن آن هستند و تعدادی از اندیشمندان نیز رنـج را بستری برای رشد و تکامـل انسـان مـی داننـد کـه لازم اسـت آدمـی در کـورة سـختی هـاو مشقت های آن تفتیده شودو استعدادهای وجودی خود را بالفعل کند.