خلاصة:
داستانهای کودک و نوجوان، به طور عام و داستانهای کودکان کار و خیابانی، به طور خاص، با فراهم آوردن زمینه و فضای تخیلی، به مخاطبان خود این امکان را میدهند تا ضمن همذاتپنداری و همانندسازی با شخصیتهای داستان، به وجهی خیالی، اما معرفتشناسانه، ماجراها و کشمکشهای گاه ناخوشایند زندگی را نیز تجربه کنند و افق دیدشان را گسترش بخشند. از سویی، دقتنظر در شیوة تحلیل و جهتگیریهای متون داستانی به مقولة کار کودکان، روشنگر دگرگونی ذهنیت یا الگوهای گفتمانی مربوط به کار کودک در گذر زمان، خواهد بود. در این مقاله که به شیوة تحلیل محتوای کیفی، بیش از پنجاه رمان و مجموعهداستان با نگاهی جامعهشناسانه بررسی شدهاست،کوشیدهایم تا به این پرسش بنیادین پاسخ گوییم که داستان کودک و نوجوان ایران پس از انقلاب اسلامی در گسترة چندین دهه نسبت به کار کودک و زندگی کودکان کار و خیابان چه الگوها و دیدگاههایی را فرانمودهاست. یافتة نهایی پژوهش بهاجمال نشان میدهد که نگاه به کار کودک در جهان سنتی و روستایی داستان، به مثابة عنصری مثبت و مرحلهای برای تشرف او به بزرگسالی، و در فضای شهری و صنعتی در حکم مقولهای از جنس استثمار و تعرض به حقوق کودک است. این دگرگونی با تحولات اجتماعی ایران و جایگزینی اقتصاد عمدتاً دهقانی با اقتصاد صنعتی همنوایی دارد.
ملخص الجهاز:
در این مقالـه ، آثـار داسـتانی کـودک و نوجـوان پـس از انقـلاب (١٣٥٧ تـا ١٣٩٠)، بـا موضوع کار کودک، به قصد شناخت ، دسته بندی و معرفی الگوهای کار کودکان بـا روش تحلیل محتوای کیفی به خوانش گرفته شده اند تا به پرسش های زیر پاسخ داده شود: ١ـ آیا الگوهای کار کودک در طول این چند دهه تغییر کرده است ؟ ٢ـ جنسیت چه نسبتی با نوع کار کودک دارد؟ ٣ـ نویسندگان در داستان ها، احساسات کودک کـار و آسـیب هـای گونـاگون کـار دشـوار برای کودکان را چگونه منعکس کرده اند؟ از آنجا که منبع مدونی برای ارائه تمام آثار منتشر در حـوزة کـودک و نوجـوان وجـود ندارد، برای انتخاب آثاری با موضوع کودکان کار و خیابانی در محدودة سال های ١٣٥٧ تا ١٣٧١، از کتاب شناسی سه جلدی منتشر شده از سـوی کـانون پـرورش فکـری کودکـان و نوجوانان ، و بـرای گـزینش آثـار در سـال هـای ١٣٧٧ تـا ١٣٨٢ از فهرسـت شـورای کتـاب کودک با عنوان ادبیات و کودکان کار/ خیابان در حوزة داستان ـ تألیف و داستان ـ ترجمه بهره برده ایم .
سرم انگار باد میکنـد و همـه جـا را پـر مـیکنـد و تاریـک میشود» (غفارزادگان ، ١٣٧٣: ١٢٧) توجه به کار کودکان در داستان های دهۀ هفتاد و هشتاد در آثـار نویسـندگانی همچـون هوشنگ مرادی کرمانی، فریدون عموزاده خلیلی، فرهـاد حسـن زاده ، داوود غفارزادگـان و محمدرضا یوسفی جزیی از دغدغه های شخصی و اجتماعی است و هدف اصـلی آن هـا در نگارش آثار، اشتراکگذاری دل مشغولیهای این کودکان با مخاطب است .