خلاصة:
یکی از مشخصههای اصلی سبک حافظ، چند معنایی بودن کلام اوست. او به روشهای مختلف کوشیدهاست به این مهم دست یابد. یکی از راههایی که حافظ برای خلق ایهام در پیش گرفتهاست و تا حال در کتب، شروح و مقالاتی که دربارة حافظ و ایهام نوشته شده، نامی از آن آورده نشده، ایهامسازی از رهگذر بدل بلاغی است. ظاهرا یکی از کارکردهای بدل، پرهیز از تکرار واژگان است که روزگاری از عیوب فصاحت محسوب میشد، اما حافظ در اکثر موارد به این اکتفا نکردهاست. وی با دانش زبانی و بلاغی خود، کلماتی را جانشین یکدیگر میکند که علاوه بر وظیفه جانشینی، متضمن هنرهای بلاغی نیز هستند. یکی از مهمترین کارکردهای بدل بلاغی در غزلیات حافظ، ایهامسازی است. حافظ با انتخاب دقیق بدل، علاوه بر مصون ماندن از بلیة تکرار، در بسیاری از موارد، به هنر زیبای ایهام نیز دست یافتهاست. در این مقاله، ابتدا به نقد تعاریف بلاغیون دربارة ایهام پرداخته شده، سپس «بدل بلاغی» مختصرا معرفی شدهاست. در ادامه، ابیاتی از حافظ که بدل بلاغی در آنها موجب ایهام کلام گشته، تحلیل شدهاست و در پایان، بدلهای بلاغی بیست غزل حافظ که تصادفی انتخاب گردیده، استخراج، و نسبت ایهامهایی که از رهگذر بدل بلاغی حاصل شده، با سایر ایهامها سنجیده شدهاست.
ملخص الجهاز:
به همین منظور، سعی شـده اسـت تعریفـی مختصـر از بـدل بلاغـی ارائـه گردد و آنگاه به تحلیل ایهام هایی از حافظ پرداخته شود که از رهگذر بدل بلاغی به دست آمده است .
امـا طبیعی است آنچه در این مقاله بدل بلاغی نامیده شده اسـت ، بـا آنچـه کـه در دسـتور زبـان آمده ، تفاوت دارد؛ مثلا قابل حذف نیست و حذفش به جمله لطمه میزند، همیشه نقش آن فرعی نیست و گاهی برای توضیح بیشتر نیامده ، بلکه بنا بـه ضـرورت و بـرای جلـوگیری از تکرار مبـدل منـه آمـده اسـت و جـایگزینی بـرای آن محسـوب مـیشـود.
شمیسا در تعریف بدل بلاغی چنین می گوید: «در شعر نو، برخـی از صـنایع ادبـی بـرای آشـناییزدایـی، بـه شـکل نـوینی ارائـه شده است ؛ مثلا تشـبیه را بـا حـذف ادات تشـبیه بـه صـورت بـدل آورده انـد و گـویی بـرای تصویرسازی امری را تعریف دوباره کرده اند» (شمیسا، ١٣٩٠: ١٠٣).
چنانکـه یادآور شدیم ، بدل بلاغـی کارکردهـای فراوانـی دارد کـه در ایـن مقالـه ، فقـط بـه تحلیـل نمونه هایی پرداخته میشود که منجر به ایهام شده است ؛ مانند: «مــردم چشــمم بــه خــون آغشــته شــد در کجــا ایــن ظلــم بــا انســان کننــد» (حافظ شیرازی، ١٣٧٠: ٢٠٠).
علاوه بر دو بیت بالا، حافظ بار دیگر همین بدل بلاغی را که منجر به ایهام شده ، به کار گرفته است : «گفــتمش زلــف بــه خــون کــه شکســتی گفتــا حافظ ایـن قصـه درازاسـت بـه قـرآن کـه مپـرس » (حافظ شیرازی، ١٣٧٠: ٢٣٨).
حافظ بارها از این بدل بلاغی (سیاه بـه عنـوان صـفتی بـرای زلف و در معنی غلام ) استفاده کرده است ؛ مانند: «سلطان من خدا را زلفت شکست مـا را تا کی کند سـیاهی چنـدین درازدسـتی» (همان : ٣٣٣).