ملخص الجهاز:
"و بسیاری از دیدگاههای بنیادی او که در تراکتاتوس مطرح شده، بهعنوان مثال اینکه رابطهی درونی میان گزاره (proposition) و امر واقع (fact) که آنرا صادق میگرداند وجود دارد، اینکه گزارههای منطق بیمعنا (senseless)اند اما بهطور درونی به قواعد ارجاع (inference rules) مربوط هستند، اینکه ارتباطات منطقی و سنجیدارها (quantifiers) نامهای کارکردی نیستند، اینکه زبان معمولی در نظم منطقی مناسب قرار دارد، در فلسفهی متأخر حفظ شدهاند.
نظریهی تصویری معنا میکوشد شرح دهد که چگونه اندیشه قادر میشود معین سازد که چه وضعیت اموری در واقعیت آن [اندیشه] را صادق میگرداند، چگونه ممکن است محتوای اندیشه دقیقا همان مورد باشد اگر که درست است و هنوز هم محتوا دارد، و اگر غلط هم باشد چگونه ممکن است کسی، پیش از فاکتها، از اندیشهی روی برتابد، چه چیزی آنرا صادق میکند، و چگونه ممکن است "نشانههای محض" زبان֯ التفاتی باشند، یعنی یک نام به خود محض ابژهی که نام نام است دسترسی یابد و جمله مستقیما وضعیت امور محض را که گزارهی ابرازشده را صادق میگرداند، توصیف نماید.
سورها بهعنوان عاملهای عملکرد گزارهای مورد تفسیر واقع شده است (بهعنوان مثال "fx") که نمونهی اولیهی منطقی میباشد که تمام گزارهها دربارهی فرم معین را گردآوری مینماید ( و ارزش آنها تمام گزارههای است که از طریق جایگزینیی یک نام برای متغیر بهدست آمده است) و از اینرو مجموعههای منطقی خلق میکنند و این قبیل مجموعهی از گزارهها را پدید میآورند."