خلاصة:
روایاتی در منابع اسلامی، حاکی از دستور به تعلیم ندادن سوره یوسف علیه السلام به زنان و تعلیم سوره نور به جای آن است؛ اسناد این روایات علیرغم برخی طعنها، بر بیاعتباری مطلق دلالت ندارد و با تجمیع قرائن اسناد، این روایات تا حدودی قابل اعتماد است، ولی بررسی محتوایی این روایات حاکی از ناسازگاری آنها با اهداف هدایتگری قرآن و دیگر روایات بوده و حداکثر، کراهت تعلیم این سوره بر زنان است نه تحریم. بدین خاطر که این روایات مخصوص یک مقطع زمانی بوده و مطابق با شرایط اجتماعی و ذهنیات دوران عرب صدر اسلام در مورد زنان میباشد. این روایات در محیطی مردسالار صادر شده که در آنجا زنان هیچ ارزش و احترامی نداشتهاند و تلویحا نشان میدهد؛ برخی مسلمانان هنوز در آن زمان مفاهیم عالی سوره یوسف علیه السلام را بهخوبی درک نکرده و آن را داستان عاشقانه میپنداشتند. در این روایات شواهدی وجود دارد که مقطعی بودن حکم کراهت این روایات را نشان میدهد. نهایت اینکه اگر چنین روایاتی از معصوم علیه السلام صادر شده براساس نسخ تمهیدی بوده است.
ملخص الجهاز:
"خدا در بسیاری از آیات، قرآن را برای عموم مسلمانان از مرد و زن هدایتگر و تضمین کننده سعادت آنان دانسته است، حال اگر به روایات نهی تعلیم عمل شود، تناقض و اختلاف پیش میآید که برخلاف صفات قرآن، سوره یوسف علیه السلام برای زنان هدایتگر نیست، بلکه گمراه کننده ایشان است.
ثانیا: بررسی این سؤالها، لوازم باطل را مشخص میکند؛ اگر خدا میخواست این سوره به زنان تعلیم نشود، پس چرا این سوره را نازل کرد؟ یا اصلا چرا در خود آیات سوره یوسف علیه السلام اشاره نکرد که این سوره مخصوص مردان است و زنان نباید یاد بگیرند؟ چرا در آیه دوم نفرمود ما آن را قرآنی به زبان فصیح و گویا نازل کردیم تا فقط شما مردان[درباره حقایق، مفاهیم، اشارات و لطایفش] تعقل کنید؟ چرا در آیه آخر سوره نفرمود به راستی در سرگذشت آنان عبرتی برای مردان است نه زنان، بلکه فرمود؛ عبرتی برای خردمندان است؟ و فرمود این قرآن بیانگر هر چیز است و برای مردمی که ایمان دارند، سراسر هدایت و رحمت است (یوسف: 111) با پاسخ به تمام این سؤالها بیاعتباری مفاد احادیث نهی تعلیم روشن میشود.
ز) بررسی دلایل نهی از خواندن سوره یوسف علیه السلام به نظر میرسد علت اصلی نهی که از محتوای روایات نهی فهمیده میشود این است که برخی در زمان صدر اسلام مفاهیم عالی سوره یوسف علیه السلام را آن چنان باید و شاید درک نکردهاند و به همین دلیل مفاد سوره یوسف علیه السلام داستان عاشقانه پنداشته شده است، حتی این نسبت نزد عجارده (شاخهای از فرقه خوارج) خوارج بوده و روسای خوارج انکار میکردند که سوره یوسف علیه السلام از قرآن باشد؛ زیرا قابل قبول نیست که داستان عشقی جزء قرآن باشد."