خلاصة:
متون دینی در ادیان ابراهیمی، سرشارند از عباراتی که درباره آینده سخن می گویند؛ آینده ای که آبستن حوادثی بزرگ و دهشتناک خواهد بود. طبق مشهورترین تفسیر، این عبارات پیش گویی نشانه های ظهور و علائم وقوع آخرالزمان هستند؛ اما نگاهی به تفسیرهای مسیحی نشان می دهد مسیحیان در این زمینه اتفاق نظر ندارند و گروه های مختلف مسیحی راه های بسیار متفاوتی را در فهم و تفسیر عبارات آخرالزمانی پیموده اند. دیدگاه های مسیحیان در تفسیر عبارات آخرالزمانی را می توان ذیل چهار دسته و مکتب دسته بندی کرد: تمثیلی، تاریخ نگر، گذشته نگر، و آینده نگر. این مقاله به معرفی و بررسی این مکاتب می پردازد. در معرفی هر مکتب تلاش شده است تا مسائل اصلی مانند جهت گیری کلی، تاریخچه، اصول و روش های تفسیری، و نیز برخی نقاط قوت و ضعف آن مکتب بیان شود. در کنار معرفی، دو مسئله نیز مورد توجه قرار گرفته است: زمینه سیاسی و اجتماعی هر مکتب و همچنین نگاه الاهیاتی این مکاتب به روند تاریخ. چرا که شرایط سیاسی و اختلافات مذهبی تاثیر بسیاری بر شکل گیری و رواج این دیدگاه های تفسیری داشته است. همچنین درباره حکومت این جهانی حضرت مسیح نیز طرفداران هر مکتب تفسیری دیدگاهی را برگزیده اند که با کلیت نگاه آن مکتب سازگار است و می توان رابطه معناداری را بین اصول تفسیری آن مکتب با فهمی که از هزاره حکومت مسیح ارائه می دهد نشان داد.
Religious texts of Abrahamic Religions are replete with prophecies about a future which is filled with dramatic events and disasters. According to the most famous interpretation، these prophecies speak of the signs of the end times. However، a review of Christian exegetical works suggests that there is not a unanimous agreement among Christians in this respect and various Christian groups have understood these verses of the Bible in a different way. The Christian views in this regard can be classified into four groups/schools: allegorical interpretation، historicism، preterism، and futurism. These schools have been reviewed in this paper. In the introduction of each school، I will try to describe the main issues such as the general orientation، history، principles and exegetical methods. I will also refer to some of their advantages and disadvantages. In addition to this introduction، two issues have also been taken into account: the social and political context of each school and how it has considered the course of history، because socio-political situation and religious disputes have had a significant impact on the development and prevalence of exegetical views. Moreover، about the second coming of Jesus Christ and his reign on the earth، the advocates of each school have chosen a standpoint which is in harmony with other principles of the same school. Therefore، a meaningful correlation between the principles of each school and its view about the earthly kingdom of Christ could be demonstrated.
ملخص الجهاز:
"در مقابل، برخی دیگر از طرفداران شیوه تاریخنگر، تحقق تدریجی پیشگوییها را نه گاهشماری تاریخ که نشانه حضور خداوند در عالم میدانستند؛ برای مثال، اسحاق نیوتون که دیدگاهی تاریخنگر داشت و معتقد بود عمده پیشگوییها در هزاره اول دوره مسیحی محقق شده است، به جای تأکید بر جنبه پیشگویانه عبارات کتاب مکاشفه، بر معنای آنها تأکید داشت و میگفت وقتی یک پیشگویی کتاب مقدس محقق میشود نشانهای است از اینکه مشیت الاهی به نحوی حتمی در جهان فعال است (Newport, 2000: 8-9).
مهمترین نقطه قوتی که طرفداران این مکتب تفسیری برای آن برمیشمرند آن است که این دیدگاه با ارتباط دادن پیشگوییهای مطرح شده در کتاب مکاشفه با مراحل تاریخ کلیسا، باعث میشود که مفسر ارتباطی پررنگتر با این کتاب پیدا کند و حوادث دوران خویش را در کتاب جستوجو کند، و به همین دلیل است که بیشتر مفسران حوادث زمانه خود را در تفسیر فصلهای پایانی کتاب مکاشفه میگنجاندند (Beville, 2014: 49; Pate, 2009: 9).
نوع نگاه گذشتهنگران به تاریخ، گروههایی مانند ریکانستراکشنیستهای مسیحی 1 را نیز که قصد برقراری حکومت مسیحی (dominionism) دارند، به خود جلب کرده است؛ زیرا چنانکه اشاره شد، از سویی، طبق این مکتب تفسیری، اکنون زمان تحقق پیشگوییهای فصل بیستم کتاب مکاشفه است که از حکومت مسیح بر جهان سخن میگوید، و از سوی دیگر، گروههای طرفدار برقرار حکومت مسیحی نیز معتقدند هماکنون باید برای برقراری حکومت مسیحی و پیاده کردن انجیل اقدام کرد (Garland, 2007: 116)."