خلاصة:
ثالس بنابر سنت ارسطویی به عنوان نخستین فیلسوف شناخته میشود اما او در یونان باستان مرد دانا یا سوفوس نامیده میشد. سوفوس و سوفیا به معنی دانایی در آن زمان به دو وجه از شناخت و عمل دلالت داشت چنان که ثالس در فهرستی از هفت دانای قدیم نام برده میشد که جز او، مابقی سیاستمدار و قانونگذار بودند. روایات مربوط به ثالس حکایت از هر دو وجه دارند به گونهای که این روایات او را مردی نشان میدهند هم اهل نظر و هم اهل عمل. این دو وجه از نظر و عمل با تحلیل مفهوم آرخه در تعلیم او بهتر دانسته میشود چنان که با این تحلیل، معلوم میشود آرخه در اندیشه وی همان گونه که معنای بن و اصل را در کیهان دارد و مبنای کیهانشناسی او است، دلالت بر حکومت و سلطه نیز دارد و مبنای اندیشه سیاسی او بر همین مفهوم استوار است. هدف مقاله حاضر این است که با ارایه این تحلیل دو وجه از نظر و عمل در مفهوم سوفیا روشن گردد و معلوم شود که ثالس به عنوان یک سوفوس نه تنها یک اندیشمند، بلکه اندیشمندی بود که اندیشهاش را در پیوند با عمل دنبال میکرد.
According to Aristotelian tradition, Thales is known as the first philosopher, but in ancient Greece, he was called a wise man or sophos. Sophos and Sophia, meaning wisdom, at that time implied two aspects of thought and action so that Thales was mentioned in the list of the seven ancient sages that except Thales, the rest were politician or legislator. Anecdotes related to Thales indicate both aspects so that these anecdotes show him a man concerning action as well as thought. These two aspects of action and thought would be better known by analyzing the conception of arche in his teaching so that upon this analysis, arche as the way that means the beginning or origin of universe and the basis of his cosmology, it implies the governance and domination and his political thought depends on this conception. This article aims to clarify two aspects of thought and action in the concept of sophia by giving such analyzing so it would appear that Thales as a sophos was not only a thinker, but a thinker who his thought was in conjunction with action.
ملخص الجهاز:
افلاطون بعد از نقل این داستان چنین نتیجهگیری میکند «لطیفهای (اسکوما، σκω̃μμα) شبیه این درمورد هرکسی گفته میشود که در فلسفه زندگی کند» (Plato 1952 a: 173 c 10-174 b) ارسطو در کتاب سیاست خود داستان دیگری را درمورد تالس بیان کرده است.
بهنظر میرسد که افلاطون در جمهور و درمورد دانایی تالس قضاوتی در تناقض با حکایت خود از او دارد، چنانکه تالس در محاورۀ تئتتوس درمقام فیلسوفی نشان داده میشود که تنها بهدنبال درک حقایق عالم است و چنان نظر در آسمان دوخته است و در آن تفکر کرده است که حتی پیش پای خود را ندیده است، اما در روایت جمهور دانایی و ابداعات او در فنها و معاملههای روزمره کاربرد دارد و بهطورکلی مرد عمل است تا اهل نظر صرف.
مسئلهای که در اینجا میتوان مطرح کرد نحوۀ ارتباط بین سوفیا و تخنه است، به این صورت که چگونه سوفیا و تخنه باعث میشد تا فردی موصوف به سوفوس شود و، بهعبارتدیگر، آیا هرگونه دانایی و مهارتی موجب انتساب این عنوان به فرد میشد یا وجه خاصی باید وجود داشته باشد که بتوان او را مرد دانا نامید؟ بهطور خلاصه، هرگونه دانایی و مهارتی موجب انتساب عنوان سوفوس به فرد نمیشد، بلکه آن نوع دانایی و مهارتی مدنظر بود که در وضعیت خطیری بهکار میآمد، بهخصوص در وضعیتی که پولیس غرق در بحران بود و با آن دانایی میشد برای پولیس راهحلی پیدا کرد و آن را از بحران نجات داد.
استدلال سیاسی و کیهانشناسانه دو وجه از لوگوس ایونیایی بود و باید گفت که تالس نقطۀ تلاقی این دو نوع استدلال بود، بهنحویکه او همانگونهکه درمورد طبیعت یا فوزیس (φύσις) سخن میگفت درمورد شهر یا پولیس نیز سخنی داشت و برای حل مسائل میلتوس و دیگر شهرهای ایونیا در آن موقع راهحلهایی بیان میکرد.