ملخص الجهاز:
نه این که وجود ندارد، وجود دارد، چون ما هر روز داریم در زبان استعارهسازی میکنیم، اما چون هدف ادبیات به تدریج عوض میشود مردم به دنبال یک ادبیات جهانی میروند آنها به دنبال این هستند که حرف همدیگر را از این طرف زمین به آن طرف زمین (که حالا فاصلهاش شده یک متر) بهتر بفهمند، نمیدانم روزی که این فاصله بشود مثلا بیست سانتیمتر چه میکنیم.
بعد وقتی ما میپرسیم چرا ادبیات ما جهانی نمیشود پاسخ خیلیها این است که چون خیلی بومی است و عناصر بومیاش برای دنیا قابل فهم نیست در صورتی که در واقع خیلی از آثاری که الان نوشته میشود خیلی هویت ایرانی ندارد.
امثال اینها ماندگاران دورهی خودشان هستند آیا با این متون ضعیف و واژگان قلیل نسل نویسندهای که امروز چهل یا پنجاه ساله است و در حال آزمون و خطاست، نویسندهی ماندگار خودش را دارد؟ اگر نسل کتابخوان بعد از من و تو (نه نسل اس ام اس کار ) ایکس و ضد را از بین صدها نفر انتخاب کرد حتما بادلایلی انتخابش میکند که برای او مهم است و نه من و تو.
یعنی میگویی در گذشته واژههای ما این قدر بود و در متن ادبی امروز مثلا یک دهم آنها استفاده میشود اما من میگویم اگر پنجاه سال دیگر همین هم کمتر شود، چه میشود؟ اما من میگویم یک دلایلی وجود داشته که رسیدهایم به این جا این دلایل فقط حرکت به سوی جهانی شدن نیست؟ یکی از عمدهترین دلایلاش همین مسئله است.