خلاصة:
سؤال مهم مطرح در عرصهی وکالت این است که در صورت فوت یکی از وکلای انتخابی توسط موکل یا وکیل، وکالت بقیه وکلاء به قوت خود باقی است یا وکالت آنها منفسخ میگردد؟ برای پاسخ دادن به این سؤال ابتدا دربارهی عقد یا ایقاع بودن عمل حقوقی وکالت (ماهیت)، آراء و استدلالات مربوطه آورده شده و سپس نظرات و استدلالات مربوط به علت انفساخ وکالت با مرگ یکی از طرفین عقد وکالت و انحلال نمایندگی در اثر ورشکستگی شخص حقوقی در عرصه حقوق تجارت را به بحث گذاشته و نهایتا عدم تاثیر فوت یکی از وکلای پیشین در سایر وکالتها در صورتی که وکیل جدید، وکیل موکل اول باشد، به عنوان نظر برگزیده انتخاب شده است.
ملخص الجهاز:
پس چرا عدم اهلیت می تواند نهادی را که بر پا شده ، ویران سازد؟ ٢ـ٢ـ٥ـ اذنی بودن عقد و مهم بودن شخصیت طرفین برخی از فقهاء دلیل انفساخ بعضی از عقود را به سبب موت و جنون ، به مناسبت اذنی بودن این عقود دانسته اند و به لزوم و جواز در این مورد نقشی قائل نشده اند و همانطور که قبلا نیز بیان شد، صرف جایز بودن دلیل انفساخ نمی تواند باشد زیرا هبه که عقدی جایز است فوت و جنون طرفین نه تنها منفسخ کننده نیست بلکه موجب لازم شدن عقد هبه می گردد.
» [همان ، ج٢٢، ص٢٢] مطابق این مبنا به نظر می رسد چنین مبنا و معیاری برای انفساخ عقد جایز (وکالت ) صحیح باشد، زیرا اذنی بودن عقد و رابطه آن با شخصیت طرفین را مبنای انفساخ می داند و جواز و لزوم را معلول و تابع اذن و اباحه یا التزام در عقد می داند، استقراء در اعمال حقوقی قابل رجوع یا قابل فسخ نیز مؤید این ادعا می باشد که هر جا مقصود دو طرف ایجاد حق و تکلیف نباشد و تنها اراده آن ها بر این باشد که در انجام دادن کاری به دیگری نیابت دهند، یا نظارت خود را برای اجرای آن کار به گونه ای باقی گذارند و از اراده آن ها فقط اختیار و اباحه ایجاد شود، عقد جایز است .