ملخص الجهاز:
"بدین روست که فرهنگ در مقام اشکال و ابزار بیان و تبادل و ارتباط چندگانه در همه سطوح زندگی اجتماع استقلال خود را از دست میدهد و به استثماری که مادر دیگر استثمارهای اقتصادی و سیاسی است تحول مییابد و به واقع به گونهای ایدئولوژی و کوشش در تحقق قدرت ملی یا ملیگرا درمیآید و به این منظور نه تنها ممکن که ضروری میگردد کسانی که در کار رواج دادن فرهنگ «چارچوبها» هستند، فرهنگی بیافرینند که به گمان آنها دستیابی به رهآوردهای علمی و مادی تمدن را شتاب بخشد و پیشرفتسریع را درگذر از راه توسعه نزدیکتر کند.
در چنین بستری چگونه میتوان میان سیاستی که تنها از رقابت اجتماعی سرچشمه میگیرد و سیاستی که در پی پاسخ به نیاز رهایی و گشودگی روحانی و فکری جامعه است، تمایز نهاد؟ درست است که ساختار پیشین ارزشها نسبتبه نخبه اجتماعی و بخش بزرگی از طبقههای میانه، دیگر چونان نظام مرجع عمل نمیکند ولی نمونه و الگوی ارزشهای مدرن نیز برای طبقههای فقیر که بیشینه جمعیت را میسازند دشوار و درشت میآید.
هزینههایی که بودجه برای گستره فرهنگ در نظر میگیرد و در بیشتر کشورهای رو به توسعه منظما افزایش مییابد، به جای یاری کردن به تحقق تکاملی بهتر، سطح «مصرف» فرهنگ را بالا میبرد و شکوفا میکند همچنانکه طبقه ثروتمندتر جامعه همه انواع و ابزار فرهنگی را که در این صورت مایه نفوذ و نماد قدرت میگردد به دست میگیرد و دیگر طبقات اجتماع در پیشرفت فکری یا مادی سراپا بیبهره میگردند."